سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۱

 

انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد نشست تخصصی«تحولات اوکراین از منظر حقوق و روابط بین الملل» را در تاریخ چهارشنبه۱۱ اسفندماه۱۴۰۰ به صورت مجازی برگزار نمود.

دکتر حسن سواری-عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس-دکتر ستار عزیزی-عضو هیئت مدیره دانشگاه بوعلی سینا- و دکتر علیرضا نوری-عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی- سخنرانان حاضر در این نشست بودند.

دکتر نسرین مصفا-رئیس انجمن- با بیان سخنان مقدماتی جلسه را آغاز نمودند. ایشان ابتدا از اساتیدی که قبول زحمت کرده و جهت سخنرانی در این جلسه شرکت نموده اند به خصوص دکتر نوری که اولین بار بود  که در برنامه های انجمن حضور یافتند، تشکر کردند.

به بیان ایشان از ۲۴  فوریه  موضوع اوکراین در صدر اخبار سیاسی دنیا قرار گرفته، در این باره اولین نشست تخصصی را درباره  این موضوع در انجمن برگزار می کنیم. با حمله ای که هفته گذشته روسیه به اوکراین انجام داد، شاهد باز شدن دفتر دیگری در روابط بین الملل هستیم و رویداد جدیدی در  سلسله وقایع مهم در جهان به ثبت رسیده است. مانند هر جنگی  بررسی ریشه ها، ویژگی های طرفین درگیر، رویدادها از مناظر مختلف، حقوق بشر و حقوق بشردوستانه، نقش قدرتهای بزرگ  و سایر عوامل مهم هستند. اخباری که از کشته ها می رسد چه نظامی و چه غیرنظامی، آوارگان و پناهندگان، خسارات مالی و سناریوهایی که مطرح میشود هرکدام مهم و از ابعاد متفاوت قابلیت تفسیر دارند.

فعالیت سازمان ملل متحد در گذشته هم با چالش های زیادی درگیر بوده و دستورکارهای ناموفق زیاد داشته است ولیکن حال  با یک چالش اساسی روبه رو شده که یک عضو دائم شورای امنیت در چنین گستره وسیعی حق موجودیت یک کشور دیگر را مورد هدف قرار داده است. واکنش های بین المللی، جلسه شورای امنیت، ارجاع به مجمع عمومی در قالب قطعنامه اتحاد برای صلح، مراجعه اوکراین به دیوان بین المللی دادگستری، سرعت رسیدگی، پذیرش در پارلمان اروپا، مقاومت مردم اوکراین، طرح ژنوساید در مورد مردم اوکراین همه موضوعاتی هستند که موجب بررسی و تحلیل از منظرحقوق بین الملل و روابط بین الملل هستند.

ایشان سپس مدیریت جلسه را به دکتر حسن سواری سپرده، ابراز امیدواری کردند که در پایان این جلسه، انجمن  گام کوچکی در راستای انجام وظایف خود، آگاهی بخشی و تولید ادبیات در جامعه علمی بردارد.

دکتر سواری، مدیر نشست ابتدا به معرفی مختصری از سخنرانان پرداخته و موضوعات سخنان هریک را بیان نمودند. سپس از دکتر ستار عزیزی دعوت نمودند تا به عنوان اولین سخنران مطالب خود را ارائه دهند.

دکتر ستار عزیزی-عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا-بررسی مطابقت شناسایی استقلال جمهوری های دونتسک و لوهانسک از سوی روسیه با مقررات حقوق بین الملل را موضوع سخنان خود معرفی کردند.

ایشان در ابتدا مقدمه ای در تشکیل این جمهوری ها بیان کردند. پس از فرار یانوکوویچ در سال۲۰۱۴ به روسیه و متعاقب اعتراضاتی که در اوکراین شکل گرفت، دوجمهوری دونتسک در ۶ آوریل و جمهوری لوهانسک در۲۷ آوریل ۲۰۱۴ استقلال خود را از اوکراین اعلام کردند و رفراندوم استقلال آنها هم در۱۱ می۲۰۱۴ برگزار شد. شبه جزیره کریمه هم در همان سال پس از شرکت ۸۳ درصد واجدان شرایط در رفراندوم و با کسب ۹۶ درصد آرا به روسیه ملحق شد. از همان سال تاکنون درگیری های پراکنده ای بین اوکراین و این جمهوری ها شکل گرفته که کشته و آوارگان بسیاری را درپی داشته است. به طورکل قسمت شرقی کشور اوکراین از نظر زبانی و هم از نظر مذهبی یعنی ارتدکس بودن نزدیک به کشور روسیه و بخش غربی آن اوکراینی زبان و پیروی کلیسای کاتولیک هستند. پس از فرار یانوکوویچ که متمایل به روس بود، دولت مرکزی اوکراین از نظر سیاسی متمایل به غرب شد و سعی در گسترش زبان و فرهنگ اوکراینی، عضویت در اتحادیه اروپایی و ناتو داشت. همین اقدامات دولت مرکزی اوکراین موجب شد روسیه احساس خطر کند، روسیه ای که معتقد بود بخش های شرقی اوکراین با نام نوروسیا همگی متعلق به آن است و به اشتباه در زمان اتحاد جماهیر شوروی به اوکراین داده شده است، در نتیجه این نگرانی و شکاف سیاسی، فرهنگی و زبانی موجب استقلال جمهوری های دونسک و لوهانسک و نهایتا حمله نظامی روسیه به اوکراین شد.

ایشان در بخش اصلی بحث به بررسی مطابقت شناسایی استقلال جمهوری های نام برده توسط روسیه، طبق مقررات حقوق بین الملل از دومحور حقوق بین الملل عرفی یا عام و موافقت نامه مینسک یا حقوق خاص قراردادی پرداختند. ایشان ضمن تشریح مختصر نمونه استقلال کوزوو از صربستان در دیوان بین المللی دادگستری، ابتدا به تبین مطابقت با موافقتنامه های مینسک پرداختند. با شروع درگیری نظامی میان مناطق جدایی طلب و اوکراین، سازمان امنیت و همکاری اروپا و کشورهای  فرانسه و آلمان به عنوان ناظر در این امر مداخله کردند و نتیجه این شد که در ۵ سپتامبر ۲۰۱۴ اوکراین و جدایی طلبان در چارچوب توافقنامه ای۱۲ ماده ای بر سر برقراری آتش بس به توافق رسیدند. اما این آتش بس به دلیل نقض از سوی هردوطرف پابرجا نماند و به دنبال تشدید ناآرامی ها توافقنامه دیگری در ۱۵ فوریه۲۰۱۵ در ۱۳ ماده امضا شد. مهم ترین ماده این توافقنامه این بود که در ازای کنترل مجدد حکومت مرکزی اوکراین بر مرزهایش با روسیه، قانون اساسی اوکراین با گنجاندن اصول تمرکز زدایی و تایید موقعیت خاص دو منطقه جدایی طلب اصلاح شود. روس ها که طرفدار برقراری نظام فدرالیسم در اوکراین بودند مدام حکومت مرکزی اوکراین را به نداشتن عزم جدی برای این تغییر متهم می کردند. از سوی دیگر، اوکراین مدعی شد که روسیه با به رسمیت شناختن استقلال مناطق جدایی طلب توافقنامه را نقض کرده است چرا که در توافقنامه صحبت از استقلال نبوده و فقط به اعطای خودمختاری و دادن اختیارات خاص، اشاره شده است. در نتیجه از آنجایی که تا پایان زمان مقرر یعنی سال ۲۰۱۵ موارد مورد نظر عملی نشدند و به اعتقاد روسیه از سوی اوکراین نقض توافقنامه هم صورت گرفته است پس دیگر روسیه هم الزامی برای  رعایت موارد توافقنامه مینسک ندارد.

دکتر عزیزی سپس به بررسی انطباق شناسایی این استقلال ها براساس حقوق بین الملل عام پرداختند. وی خاطرنشان کردند که نظام موضوعه حقوق بین الملل، به صرف خواست و تمایل ساکنان یک منطقه از حق آنها برای جدایی حمایت نمیکند. از سوی دیگر هنوز قاعده خاصی که در حقوق بین الملل تثبیت شده باشد و بتوان در پرتو آن موضوع جدایی یکجانبه را توضیح دهیم وجود ندارد. اما موضع روسیه در برابر این جدایی ها چیست؟ روس ها در لایحه ای که در نظریه مشورتی کوزوو به دیوان داده بودند معتقد بودند که ساکنان هیچ منطقه ای از حق جدایی برخوردار نیستند و باید آرزوهای خود را در چارچوب حق تعیین سرنوشت داخلی و درون مرزهای همان کشور تعیین کنند. به عبارت دیگر اگر دولتی حقوق مردمی که در سرزمینش سکونت دارند را رعایت کند، اصل تمامیت ارضی، از آن کشور در برابر اجرای حق تعیین سرنوشت خارجی محافظت می کند و لزوما تعارضی بین حفظ تمامیت ارضی دولت های موجود و حق مردم به تحصیل کامل تعیین سرنوشت وجود ندارد. همچنین روس ها اضافه کردند که اگر دولت مرکزی حق تعیین سرنوشت داخلی مردم را نقض کند آنگاه به صورت یک راه حل جبرانی، حق تعیین سرنوشت خارجی برای مردم تحت ستم ایجاد خواهد شد. به طورکل روسیه تمام سعی خود را کرد که موضعش در قضیه حاضر، همسو با رهیافتش در لایحه شان در قضیه کوزوو باشد و پوتین هم در سخنرانی خودش بعد از حمله به اوکراین در۲۴ فوریه که حاوی دلایل سیاسی و حقوقی حمله به اوکراین است اعلام می کند که جهت جلوگیری از نسل کشی مردم شرق اوکراین این اقدام را می کند و نیروهای حافظ صلح را وارد این کشور می کند و به این ترتیب دلیل این شناسایی ها و حق آنها در اعلام استقلال را به صورت تلویحی نظریه جدایی چاره ساز می داند.

ایشان در بخش پایانی صحبت های خود به تبیین نظریه جدایی چاره ساز و بررسی آن در رابطه با این مورد و ادعای روسیه پرداختند. به اعتقاد دکتر عزیزی، هیچ کدام از دو آستانه بالا و متوسط برای تحقق لوازم قاعده جدایی چاره ساز در مورد جمهوری های لوهانسک و دونتسک وجود ندارد و با این نتیجه گیری به بحث خود خاتمه دادند که دلایل روسیه در توجیه حمله به اوکراین فاقد وجاهت حقوقی حتی در چارچوب مواضع پیشین آن دولت می باشد.

دومین سخنران نشست دکتر حسن سواری-عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس-سخنان خود را با توضیح یکی از توجیهات دولت روسیه و پوتین برای حمله به اوکراین آغاز کردند. ایشان در مقدمه به نطفه و شروع اختلاف بین روسیه و اوکراین اشاره  و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز عصر جدید یا نظم نوین جهانی همراه با ایجاد سه واقعیت تلخ بین مرز میان اتحادیه اروپا و روسیه را نقطه آغاز اختلافات دانستند؛ اول اینکه اتحادیه اروپا تلاش کرد به شرق گسترش پیدا کند و هدفش کشورهای شرق اروپا بود که به آن هم رسید، دومین و مهمترین واقعیت گسترش ناتو به شرق اروپا و سومین و قدیمی ترین واقعیت مهندسی اجتماعی مبتنی بر تفکر لیبرالیسم است که میتوان گفت اوکراین قربانی این سه واقعیت شده است.

بخش اصلی بحث به بررسی ادعا و توجیه روسیه در تهاجم به اوکراین با عنوان حمایت از مردم سرزمین شرق اوکراین و دو جمهوری تازه استقلال یافته آن و ادعای مسئولیت حمایت اختصاص یافت. ایشان ادعاهای دولت روسیه را به دودسته تقسیم کردند. دسته اول ادعاهایی که رنگ و بوی سیاسی و بدون چارچوب دارد و به نوعی گاه شماری تاریخ تلخ روسیه از زمان فروپاشی تا الان را نشان می دهد. به طور مختصر در بیانیه پوتین تلویحا بیان شد که می خواهند به نوعی به نقض های مکرر جهان غرب دولت های غربی پاسخ دهند نمونه هایی نیز مانند همان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که در آن غرب خودش را پیروز می دانست، حمله ناتو به یوگسلاوی بدون اجازه شورای امنیت، ماجرای لیبی و سوریه و ترویج تروریسم و به طورکل مقابله با ناتو را مطرح می کند، همچنین به وجود سلاح های کشتارجمعی در اوکراین اشاره می شود و سایر موارد دیگر. اما اینکه این دلایل تا چه حد قابل پذیرش می باشند مورد سوال است. در نهایت اینگونه استنباط می شود که توجیهات پوتین مصداق این جمله معروف در حقوق و روابط بین الملل است که می گوید «شما نقض کردید من هم نقض می کنم» که جمله منتسب به ژولیس سزار می باشد.

دسته دوم ادعاهای روسیه و آقای پوتین در سخنرانی مفصلش در زمینه سازی حمله به اوکراین ادعاهایی به ظاهر حقوقی اما در واقع مغشوش، مبهم و بی پایه هستند. از جمله اینکه تقاضای مردم بخش شرقی اوکراین از روسیه را مطرح می کنند. استدلال دوم دفاع مشروع است، یعنی دفاع مشروع روسیه در برابر تهدیدهای اوکراین و درواقع دفاع مشروع پیش دستانه مد نظر آن است. همچنین ادعای دفاع مشروع جمعی را هم بیان می کنند. استدلال دیگر مداخله بشر دوستانه است که غیرمستقیم به آن اشاره می کنند و الفاظ حقوقی را به هم درمی آمیزند و صحبت از نجات، حمایت بشری و...می کنند. در آخرین ادعای آقای پوتین با توجه به اینکه مداخله بشردوستانه دیگر در حقوق بین الملل جایی ندارد اینطور استنباط می شود که منظور مسئولیت حمایت است که جایگزین مفهوم مداخلات بشردوستانه شده است.

دکتر سواری در ادامه ضمن توضیح درستی یا نادرستی و شرایط تحقق هریک از ادعاهای حقوقی روسیه به بررسی آخرین ادعا یعنی مسئولیت حمایت پرداختند. ایشان در ابتدا مختصرا تاریخچه ایجاد نظریه مسئولیت حمایت و طرح ایده آن را توضیح دادند. همچنین در تبیین ماهیت این نظریه به کارکردها و مراحل اجرای آن نیز اشاره کردند.

در بخش اصلی بحث  واکنش ها و برخوردهای روسیه در مورد مسئولیت حمایت را مطرح و به دو دسته تقسیم کردند. یکی در موردی که  مستقیما درگیر نیستند و دیگری  اعمال نظریه در جای دیگری که مربوط به خود آنهاست، ماننددو مورد مربوط به اوکراین و قفقاز شمالی که محل درگیری فعلی هم است. در مورد اول مثال های واکنش روسیه در قضیه جنگ سوریه و لیبی را مطرح کردند.در مورد دوم قضیه جنگ گرجستان در سال۲۰۰۹ را به عنوان نمونه ذکر کردند که روسیه رسما نظریه مسئولیت حمایت را مطرح کرده بود و همچنین قضیه شبه جزیره کریمه که در آنجا هم تلویحا به نظریه مسئولیت حمایت استناد کرده بودند.

در نتیجه دولت روسیه در قضیه مسئولیت حمایت به عنوان یکی از توجیهاتش در تهاجم به اوکراین سیاست دوگانه ای را دنبال کرده است و در این حمله هم عملا کاری با دوجمهوری استقلال یافته ندارد و مستقیما مرکز اوکراین را هدف قرار داده است. پس می توان گفت به هیچ وجه ادعای روسیه با مسئولیت حمایت قابل توجیه نیست، همچنین شرایط ماهوی توسل به نظریه هم محقق نشده است و روس ها قواعد حقوق بین الملل ر با اقدامات خود نقض کرده اند. قواعدی که اساسی و متعدد هستند.

دکتر علیرضا نوری-عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی- آخرین سخنران این نشست بودند که مطالب خود را از منظر روابط بین الملل بیان کردند. ایشان در ابتدا به گسترده بودن موضوع اشاره کردند و گفتند با توجه به ضیق وقت به اختصار مطالبی را بیان خواهند کرد.

به سخن ایشان، روسیه همواره در اسناد بالا دستی خود از جمله سند سیاست خارجی روسیه که آخرین نسخه اش سال ۲۰۱۶ بود و در اتفاقات مختلف دیگر، یکجانبه گرایی و استفاده از زور توسط آمریکا و عدم توجه به قواعد بین الملل توسط آن را مورد انتقاد قرار می داد. اما روسیه همانطور که اشاره شد در قضیه گرجستان و در حال حاضر در قضیه اوکراین ناقض قواعد بین الملل شده است. این موضوع به لحاظ حقوقی، اقتصاد بین الملل، امنیت بین الملل، استفاده از زور و شبیه سازی آن، تحریم، جنگ رسانه ای یعنی آن چیزی که اوکراین به کمک غرب درحال انجامش است، نظم منطقه ای و نظم بین الملل تاثیرگذار می باشد. همچنین از جنبه کارگزاری و اینکه روسیه و آمریکا از یک طرف و اتحادیه اروپا به عنوان کارگزار از طرف دیگر در کجای قضیه هستند مورد سوال است.از طرفی اگر روسیه تحت فشار آمریکا قرار بگیرد برای شریک استراتژیک آن یعنی چین هم مشکلاتی ایجاد خواهد شد.

ایشان بحث اصلی خود را در جهت بررسی اقدام روسیه قرار دادند.به گفته ایشان  در بیانیه ای که توسط آقای پوتین خوانده شده ،  علاوه بر مواردی که دکتر سواری مطرح کردند، جمله ای عنوان شد با این مضمون که ما مجبور به حمله بودیم، جمله ای که در مورد گرجستان و شبه جزیره کریمه هم توسط روسها به کار برده شده است. ما مجبور بودیم شاید از لحاظ حقوقی توجیه نداشته باشد اما در سیاست متفاوت است و قابل بررسی می باشد. ایشان این وضعیت اجبار برای روس ها را مانند وضعیت اضطرار یک کشور تلقی کردند، وضعیتی که معطوف به مسئله امنیت می باشد. علت بیان این موضوع هم آن است که حمله روسیه به اوکراین به عنوان یک دولت مستقر و حاکمیت دار قابل فهم نمی باشد.

در بخش بعدی به بررسی سوابق ذهنی پوتین که منجر به این اجبار شده پرداخته شد. ایشان ابتدا به سال۱۹۸۰ که پوتین مامور امنیتی شوروی بود و مجبور شد به علت ضعیف شدن شوروی و پیشروی بلوک غرب اسناد و مدارک را آتش بزند و از اروپای شرقی فرار کند و اینکه این فرار از هجمه غرب در ذهن او باقی مانده است اشاره کردند، بعد از آن هم که فروپاشی دیوار برلین و اتحاد جماهیر شوروی اتفاق می افتد. از این حوادث به بعد یعنی دهه نود دهه فلج و تحقیر روسیه می شود، عملا روسیه را به عنوان یک قدرت قبول ندارند و هرچقدر تلاش می کند وارد نظم اروپا شود آن را راه نمی دهند. جنگ یوگسلاوی اتفاق می افتد و ته مانده قدرت روسیه در اروپا هم از بین می رود. انقلاب های رنگی در اروپای شرقی توسط غربی ها رقم می خورد، دخالت های آمریکا در انتخابات داخلی روسیه هم شکل می گیرد، موج پیشروی ناتو هم آغاز می شود و سپر موشکی هم در لهستان و رومانی مستقر می شود و روسیه خطر را در کنار گوش خود احساس می کند و می بیند که اروپا و ناتو گام به گام در حال نزدیک شدن به روسیه هستند. بنابراین همه اینها را به عنوان یک تهدید حیاتی و راهبردی برای روسیه تلقی کرده و جنگ اوکراین را اجبار تلقی می کند. چرا که اگر اوکراین توسط ناتو فتح شود و این کشور بزرگ با ظرفیت هایش عضو ناتو شود سایر کشورها را هم درگیر می کند و دیگر از مرزهای بزرگ روسیه چیزی باقی نمی ماند و قدرت روسیه زیر سوال می رود. پس ضرورتا خود اوکراین و منطقه دونباس مهم نیست اما اینکه محلی است که تبدیل به زمین بازی و ابزار فشار به روسیه شده است مهم می باشد. در اینجا وقتی بحث امنیت مطرح می شود ممکن است بحث حقوقی را زیر سوال ببرد.

نکته دوم و پایانی، بحث ساختار تصمیم سازی در سیاست خارجی روسیه است. به این معنا که اگر الان کسی به جز آقای پوتین و دوستانش حاکم بر روسیه بودند این اتفاق و حمله رخ نمی داد و این تصمیم و اقدام خاصِ ایشان، و ماحصل افکار و ذهنیت امنیتی پوتین می باشد. تحلیل روانشناسی آنان نیز ما را به علت حمله به اوکراین می رساند. سیلاویک های کرملین اصلا برایشان چیزی به نام دموکراسی و آزادی اهمیت ندارد بلکه به دولت و امنیت اهمیت می دهند که باید دولت قوی باشد و امنیت قابل تقسیم نمی باشد. نگاه آنها رئالیستی است و اعتقادی به موازنه منافع و نرم نداشته و معتقد به موازنه سخت هستند.در سیاست خارجی روسیه نکته ای است که به حلقه ای کوچک جهت تصمیم گیری های مهم اشاره می کند و منظور آن همان سیلاویک ها هستند که به صورت تیمی تصمیم می گیرند و توجهی به حقوق بین الملل ندارند.

 جلسه که با استقبال خوبی روبه رو شده بود،  با مشارکت و بیان نکاتی از سوی دکتر محمدرضا ضیائی بیگدلی و دکتر پوریا عسکری ادامه یافت و سپس سخنرانان به سئوالات حاضران پاسخ دادند. این جلسه با استقبال خوب مشارکت کنندگان روبرو بود .

در پایان نیز دکتر مصفا نکاتی را در باره اهمیت  هنجارها،  شکل گیری  و اهمیت تجزیه و تحلیل آنها بیان کرده و به هماوردی قرائت حقوقی از سیاست بین الملل و قرائت امنیتی قدرت محور از سیاست بین الملل اشاره کردند.به گفته ایشان قرار بر استفاده از تحریم های اقتصادی به جای جنگ و حضور مستقیم سربازهابود ، اما خود تحریم ها به جنگ اقتصادی تبدیل شدند. همچنین اظهار داشتند بروز وقایع وابسته به سبقه تاریخی می باشد. ولیکن با بروز این رویداد بی سابقه بسیاری از جهانیان از این اتفاق شگفت زده شدند و در حال حاضرهم  نیز دانستنی های ما برای پیش بینی فردا کافی نیست.

ایشان سپس به مباحث مهم مطرح درباره درهم تنیدگی حقوق و روابط بین الملل در چند جلسه اخیر انجمن اشاره کرده و ابراز امیدواری نمودند که ادامه  این مباحث در جلسات آینده صورت گیرد. مجدد از سخنرانان  و مدیریت شایسته دکتر سواری تشکر نمودند. همچنین از اساتید و شرکت کنندگان  که ساعتی فراتر از وقت جلسه همچنان حضور داشتند سپاسگزاری کردند.

 

آخرین مطالب

آیین نامه کمیته جوانان انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد



اطلاعات بیشتر