انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی کودکان بیگناه قربانی تجاوز، نشستی تخصصی را با هدف تبیین و تحلیل وضعیت کودکان قربانی تجاوز از ابعاد مختلف، در بعدازظهر ۱۷ خردادماه ۱۴۰۱، به صورت برخط برگزار نمود.
در آغاز نشست، دکتر نسرین مصفا، رئیس انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد و استاد دانشگاه تهران، ضمن عرض خوشآمدگویی به شرکتکنندگان، از سخنرانان ارجمند برای مشارکت در جلسه و خانه اندیشمندان علوم انسانی برای همکاری سپاسگزاری کردند.
ایشان در ابتدا متذکر شدند که انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد در طول سالهای فعالیت به مناسبت روزهای بینالمللی برنامههای ترتیب داده است که نشست امروز هم در همین راستاست.
در سال ۱۹۸۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اجلاس ویژه خود، نسبت به کودکان فلسطینی و لبنانی، که قربانی تجاوزات اسرائیل به سرزمین آنان بودند، توجه نشان داد و روز ۴ ژوئن هر سال را روز جهانی کودکان بیگناه قربانی تجاوز نام نهاد. متن قطعنامه مصوب بسیار کوتاه و در سه بند است؛ البته در سال های بعد، اسنادی تصویب و اقداماتی در حمایت از کودکان در مخاصمات مسلحانه توسط سازمان ملل متحد صورت گرفت.
در دهه ۹۰میلادی با ورود جهان به عرصه جنگهای جدید که با گسترش جنگهای قومی همراه بود حمایت از حقوق کودکان رو به فزونی نهاد و حمایت بینالمللی در این زمینه ازجمله در قطعنامههای شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد منجر به مجموعهای از سازوکارهای بینالمللی گردید؛ ولیکن سوال این است که چرا هنوز ما شاهد صدمات به کودکان یمن، فلسطین، اوکراین و دیگر کشورهای درگیر مخاصمه هستیم. در اصل حقوق بینالملل کودکان را به عنوان آسیبپذیر ترین قشر جامعه در جنگ معرفی نموده است اما از لحاظ روابط بینالملل در سیاست هویت، کودک یک طرف جنگ و تلاش برای نابودی اوست.
سپس دکتر شیوا دولتآبادی،استاد روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و فعال حقوق کودک، در ابتدا صحبت خود را جهت بررسی بُعد روانشناختی آثار جنگ بر کودکان با سخنی از ویل دورانت در کتاب درسهایی از تاریخ مبتنی بر آغاز صلح و جنگ در میان انسانها آغاز نمودند. به گفته ایشان در حال حاضر ، حدود ۷.۵ میلیون کودک در اوکراین به دلیل جنگ آسیب دیدهاند. براساس جنگهای پراکنده، داخلی و بینالمللی بسیاری از انسانها نابود شدهاند. متاسفانه جنگ بخشی جداناپذیر از سرنوشت انسانها میباشد. کودکان در جنگ آسیبهایی چون استثمار، قطع عضو، بردگی جنسی، مرگ، محروم ماندن از دسترسیهای انسانی و دیگر موارد را متحمل میشوند، قطعا چنین آسیبهایی برای کودک و آینده کودک بسیار آسیبزا میباشد.
از دیدگاه روانشناسی هرچه جنگها طولانیتر باشد قطعا پیامدها پیچیدهتر میشوند، هرچه سن کودک پایین باشد از لحاظ رشد و روانشناسی بیشتر آسیب میبیند.
با شروع جنگ یک ضربه شدید و ناگهانی روانی هم به کودک و هم به بزرگسالان وارد میشود و این خود باعث میشود که استرسهای شدیدی به آنها وارد شود که هم شخصیت و هم روان و جسم را مورد آسیب قرار دهد. نشانههای ناشی از این آسیبها شامل به یاد آوردن لحظات تلخ یا خطرناک، تفکر غیر قابل کنترل، استرس و اضطراب دائمی و افسردگی است؛ البته هر چه آسیبهاشدیدتر باشد نشانهها شدیدتر خواهد بود. عدم سلامت روان در زمانی که سالم نیستید یک واکنش عادی و طبیعی است و نابههنجاریها در سه بعد روانی، اجتماعی و جسمی قابل مشاهده است که هرکدام خود شامل موارد متفاوت و گوناگون و قابل بررسی است.
ایشان ادامه دادند، تحقیق وسیعی که در این زمینه در یمن، لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق و دیگر کشورها به هنگام جنگ به انجام رسیده است پیامدها و آسیبهای دراز مدت آنها را آشکار نموده که خود به تنهایی به آسیبهای گوناگون دیگری نیز منتج شده است. سازمان بهداشت جهانی نیز در این زمینه تحقیقاتی را به انجام رسانده است که نشانه های آسیبهای شدید روانی را نشان داده است.
وقتی کودکی که درگیر جنگ است از بدیهیترین نیازهای اولیه خود همچون آب، غذا، پناهگاه، مدرسه و خدمات بهداشتی و دیگر موارد محروم میشود؛ با از دست دادن خانواده، تجربه تبعیض و برچسبزدگی به شخصیت کودک و نوجوان آسیب وارد خواهد شد؛ البته اگر آسیب در دوران نوجوانی باشد، پیامدها بسیار شدیدتر خواهد بود.
کودکان جنگدیده چشمانداز خاصی نسبت به آینده دارند که مشمول ترس و ناامیدی است؛ البته بسیاری از پژوهشگران تاکید میکنند که نباید به همه با یک دیدگاه مشترک نگریست؛ چرا که فرهنگ، خانواده، جامعه و بسیاری از مسائل دیگر میتواند چنین چالشهایی را تعدیل و یا تشدید کند.
پس از جنگ، اگر شرایطی ایجاد شود که بهتر از دوران جنگ باشد میتوان امید به تعدیل و جبران آسیبها داشت که البته مدرسه در این میان از جایگاه خاصی برخوردار است.
پژوهش وسیعی در لبنان به انجام رسیده است که نشان میدهد جنگ تاثیر بسیار فاجعهآمیزی بر روان کودک میگذارد و براساس تحقیق مزبور در کشور لبنان ۱۶ تا ۴۱ درصد افراد دچار افسردگی میباشند؛ علاوه بر آن یک همبستگی بسیار خاص بین آشفتگی شدید مادر و کودک وجود دارد که مادر در دوران بارداری میتواند این افسردگی را به کودک خود نیز منتقل کند.
در غزه تحقیقی بر این اساس به انجام رسیده است که نشان میدهد کدام یک از صحنههای جنگ بر روان کودکان تاثیر شدیدتری داشته است و آنها بیشتر آسیب دیدهاند؛ که آنها بیان کردند که به هنگام خاکسپاری و تیراندازی به نزدیکان آنها تحت تاثیر شدیدتر و آسیب بیشتری بودهاند.
در فیلیپین نیز بعد از دوران جنگ از کودکان که والدین خود را از دست داده بودند درخواست کردند که دربارهی والدین خود سخن بگویند؛ آنها به محض سخن بیهوش میشدند و حتی نمیتوانستند احساس خود را بروز دهند و شدت فاجعه در این حالت نشان از انباشته شدن احساسات می باشد و اینکه چقدر کار روانشناسی در زمان آسیب می تواند پیشگیری کننده باشد.
بنابراین شدت آسیب جنگ بر کودکان براساس عوامل روانشناختی بسیار فاجعهآمیز است و حتی آینده کودکان را نیز تحت سلطه خود قرار میدهد؛ چه بسا بسیاری از کودکان جنگ در بزرگسالی به گروه تبهکاران نیز ملحق شدهاند.
سپس دکتر الهه خوشنویس، مدرس دانشگاه، پژوهشگر و فعال حقوق کودک، سخن خود را با توجه به تاثیر خشونتهای متعدد بر کودکان جنگ شروع نمودند. ایشان با تحلیل گزارشهای گوناگون بیان نمودند که بیشترین آسیب مبتنی بر خشونت جنسی در جنگ است؛ زمانیکه خلاء حاکمیت وجود دارد چنین خشونتهایی براساس تاکتیک جنگی وارد میشود تا یک جامعه را تحقیر و شرایط آوارگی افراد را ایجاد کند.
از بعد روانشناختی به هنگامیکه کودکی از جنگ رهایی یافته قطعا هم از لحاظ روانی و هم جسمی با آسیبهایی روبرو میباشد از جمله افسردگی، بهداشت روانی و دیگر موارد؛ حال فکر کنید خشونت جنسی نیز به آن اضافه شود؛ در این زمان است که کودک میبایست هم از لحاظ مراقبتی و هم حمایتی مورد توجه قرار گیرد که از دیگر آسیبها جلوگیری شود، و سپس وارد مرحله درمان کودک میشویم.
براساس گزارشهای مختلف تایید شده است که ۹۸ درصد قربانیان خشونتهای جنسی مربوط به دختران و در سنهای نوجوانی است البته پسرها نیز از این قاعده مسثناء نیستند؛ به خصوص براساس گزارشی که در سال ۲۰۱۹ برای افغانستان ارائه شده است که حاکی از این واقعیت است.
این موضوع نیز بایستی در نظر گرفته شود که گزارشهای مربوط به خشونتهای جنسی آمار دقیق را نشان نمیدهند بر این اساس که برخی به دلیل مسائلی چون آبرو، اعتبار و شرایط خانوادگی و جامعه از ذکر چنین مواردی خودداری میکنند.
کودک همسری یکی دیگر از آسیبهایی است که کودکان در دوران جنگ متحمل میشوند و نیازمند حمایت جدی هستند. در چنین شرایط بحرانی میبایست حمایت براساس سن، جنسیت، هویت قومی و مذهبی، توانایی و گرایشهای جنسی مدنظر قرار داده شود؛ البته در حمایت مزبور سیستمهای دولتی نقش بسزایی دارند.
فراهم کردن سرپناه، سرویسهای بهداشتی، اطلاعات، ایجاد فضای محرمانه ماندن اطلاعات بدست آمده و خودآگاهی از مهمترین اقداماتی است که میبایست در روند مداخله و درمان در نظر گرفته شود و بایستی مرجعی تخصصی، قابل قبول و قابل اطمینان در دسترس کودکان قرار دهیم که آنها بتوانند با خیالی آسوده به آن مراجعه و مسائل خود را مطرح کنند؛ چنین اقداماتی میتواند به جبران آثار و پیامدهای خشونت کمک کند؛ ولیکن این امکان نیز وجود دارد این آسیب تا مادامالعمر همراه آنها باشد.
سخنران سوم، دکتر فاطمه کیهانلو، استاد دانشگاه آزاد اسلامی، سخنرانی خود را براساس وضعیت کودکان آواره بدون همراه قربانیان تجاوزات مسلحانه آغاز نمودند. ایشان در محور نخست به مقررات بینالمللی و در محور بعدی به مقررات اتحادیه اروپا پرداختند.
ایشان بیان نمودند به هنگام اعمال تجاوز مسلحانه به یک کشور قطعا آسیب به تمام کشور وارد میشود ولیکن تاثیر آن در افراد مختلف، گوناگون است و میتواند بیشترین آسیب منفی را به کودکان وارد نماید. تجاوز مسلحانه باعث آوارگی درونمرزی و برونمرزی میگردد و در جریان این جابجاییها این امکان وجود دارد که کودکان بدون همراه باشند که این مورد مبتنی بر قاچاق انسان و خشونت جنسی و دیگر موارد آسیبزا بایستی مورد توجه قرار گیرد.
نمونه بارز آن به حمله اخیر روسیه به اوکراین باز میگردد که نرخ آوارگی به سرعت در آن رشد و در هرثانیه یک کودک به کودکان آواره جهان اضافه شد. گفته میشود که در جنگ اخیر روسیه و اوکرین، بیشترین نرخ آوارگی در کوتاهترین مدت بعد از جنگ جهانی دوم به وقوع پیوسته است و بیشترین تعداد به زنها و کودکان تعلق داشته است.
دکتر کیهانلو افزودند که کنوانسیون ۱۹۵۱ پناهندگان مادهای را برای وضعیت آوارگان جنگی تبیین نکرده و به طور مشخص تحت حمایت قرار نمیدهد. در کنوانسیون مزبور برای کودک آواره جنگی نیز مادهی خاصی در نظر نگرفته شده و کودک را تابع خانواده میداند که اگر خانوادهای پناهندگی دریافت کند آنها نیز پناهنده شناخته میشوند.
نکتهای که در حال کنونی میبایست برجسته شود این است که کودک بدون همراه در چه وضعیتی قرار میگیرد؛ در این وهله دو وضعیت در نظر گرفته میشود: نخست اینکه آیا آن کودک بالغ شده است یا خیر، اگر بالغ شده باشد با توجه به شرایط خاص یک کودک با او مصاحبه و شرایط تعیین میگردد. در مرحله بعد اگر کودک بالغ نشده باشد او را تحت حمایت قرار داده، شرایط ویژهای برای او تبیین میکند، آنها را آواره جنگی و مشمول شرایط و حمایتهای بشردوستانه قرار میدهد.
شایان ذکر است مصاحبه با کودک شامل دستورالعملهایی میباشد که عوامل و موارد روانشناسی را نیز در بر میگیرد از جمله اینکه در یک محیط امن مصاحبه انجام برسد، فردی با کودک مصاحبه کند که قدرت درک احساس یک کودک را داشته باشد، زمان مصاحبه مناسب و مطلوب باشد و در آخر اینکه با زبان و فرهنگ کودک آشنایی داشته باشد.
البته اگر این آوارگان به صورت گروهی وارد یک کشور شوند براساس دستور کمیسیاریای عالی پناهندگان به آنها به طور موقت پناهندگی اعطا میشود تا بحران شکل گرفته فروکش کند. در سال ۲۰۱۴ کمیساریای عالی پناهندگان در دستورالعملی خاص به این شکل از حمایت توجه خاصی کرده است؛ دستورالعمل مزبور حقوق نرم تلقی میشود ولیکن به دلیل تکرار رویه مزبور که به طور ویژه، مکررا توسط دولتها اعمال میشود، در حال تبدیل شدن به قواعد عرفی میباشد.
در قضیه اوکراین اتحادیه اروپا نیز چنین دستورالعملی را برای حمایت از آوارگان به تصویب رساند؛ در ماده ۵ دستورالعمل مزبور به کودکان بدون همراه مشخصا اشاره میکند؛ در ابتدا بیان میکند که برای کودک بدون همراه سریعا میبایست یک قیم و نماینده قانونی تعیین شود که بتواند حمایتهای لازم برای کودک را به انجام برساند؛ فرد مزبور بایستی شرایط خاصی را داشته باشد ازجمله اینکه در اتحادیه اروپا نباید مرتکب جرمی شده باشد. سپس تبیین شده است اگر کودک در یکی از کشورهای اتحادیه اروپا خویشاوندی داشته باشد نماینده قانونی باید کودک را به خویشاوندان او تحویل دهد؛ البته شرایط خویشاوندان نیز مورد توجه است و تا زمانی که کودک نیاز به یک حمایت ویژه دارد اتحادیه اروپا حمایت مزبور را لازم دانسته است.
این اقدام اتحادیه اروپا، امنیتی خاصی را برای کودکان اوکراینی فراهم کرده است. اتحادیه اروپا دستورالعمل مزبور را که تحت شرایط ویژه و خاصی که مشخصا برای آوارگان اوکراینی به تصویب رسانده، منتج شده تا امنیت آنها را تضمین، ترس آنها را مغلوب و یک زندگی مستقل و مطلوب را برای آنها در نظر گیرد.
ایشان در نهایت متذکر شدند که متاسفانه برخی دولتها حقوق بشر را براساس منفعت و سیاست خود مورد تبیین قرار میدهند و تبعیض قائل میشوند به مانند دستورالعمل اتحادیه اروپا برای اوکراینیها، در صورتی که حقوق بشر بایستی برای تمام دولتها به صورت یکسان اعمال گردد.
بعد از ایشان دکتر مرتضی جوانمردی صاحب، عضو استاد دانشگاه کردستان، با طرح موضوع کودک و جنایت علیه کودکان با نگاهی به حقوق ملی و بینالمللی سخنرانی خود را آغاز نمودند.
حقوق ملی و بینالمللی قطعا با یکدیگر در ارتباط و بر هم تاثیر میگذارند و به تحول یکدیگر کمک میکنند؛ از جنگ جهانی دوم به بعد جامعه جهانی شاهد این بوده که حقوق بینالملل پیشرفت بسزایی کرده است؛ که این خود دلیلی بر ارتباط حقوق بینالملل با حقوق داخلی بوده که تاثیر شگرفی بر حقوق داخلی داشته و موجبات و مقتضیات تحول آن را فراهم نموده است و البته بالعکس.
ولیکن در این حوزه براساس اقدامات اخیر دولتها میتوان به نقش نسلزدایی اشاره کنیم؛ یکی از مصادیق نسلزدایی، انتقال کودکان گروه قربانی به گروه دیگر است؛ در زمان انتقال کودکان از یک گروه به گروه دیگر کودکان قربانی میشوند؛ البته خود کودک مد نظر نیست بلکه این گروه کودکان است که مد نظر قرار گرفته شده است؛ زیرا با انتقال آنان هم قوم، زبان، فرهنگ و مذهب آنان مورد تغییر و تحول قرار میگیرد.
نکتهای که در اینجا بیشتر مورد توجه قرار میگیرد این است که در حقوق کیفری بیشتر اهتمام بر تکریم حقوق ملی و داخلی دولتهاست؛ این سوال بدین صورت بیان میشود که در حقوق داخلی یک کشور به چه اندازه یک کودک مورد احترام قرار میگیرد؛ به چه اندازه به کودک توجه میشود؛ برای تحلیل این موضوع میبایست به ارزشهای بنیادین یک جامعه توجه کنیم تا پاسخگو چنین سوالی باشیم.
در حقوق بینالملل به موضوع حقوق کودک در کنوانسیون حقوق کودک پرداخته شده است ولیکن تا قرن ۲۱ شاهد هیچ اقدام ویژهای نسبت به کودکان نبودهایم؛ برای جرمانگاری چنین موضوعی در حقوق کیفری میبایست به فرهنگ جوامع توجه کنیم و از آنها الهام بگیریم؛ به عنوان مثال در حقوق داخلی ایران به کودکان و حتی کودکان بدون همراه توجه ویژهای شده است که متخذ از حقوق مدنی میباشد؛ اما آنچه که به آن پرداخته شده است به عنوان یک موجودیت حقوقی است نه موجودیت زنده. نکته مهم این است که کودک زنده و دارای شخصیت است و میبایست به عنوان یک موجود زنده مورد تکریم قرار گیرد و به نیازمندیهای او توجه گردد در صورتیکه چنین نیست.
این امر در دادگاه سیرالئون، که به عنوان دادگاه نسل سه نیز مورد توجه قرار گرفته شده است، برای اولین بار بیان شد که کودک یک موجود طبیعی است و شامل نیازمندیهایی نیز میباشد؛ به همین دلیل کودک را در دادگاه فراخواندند و صحبت آنها را مورد احترام قرار دادند. در اصل کودک به عنوان شاهد و مطلع مورد پذیرش قرار گرفت و براساس شهادتهای کودک حکم صادر شد.
در دادگاه سیرالئون یک اقدام ویژهی دیگری برای حقوق کودکان نیز به انجام رسیده که مبتنی بر ازدواج اجباری کودکان است؛ یک پرونده براساس ازدواج اجباری کودکان وجود داشت که متهمان در ابتدای امر چنین اتهامی را نپذیرفته و بیان کردند که در اساسنامه به هیچ وجه اصلا چنین مادهای وجود ندارد؛ ولیکن دادستان خود با تاکید این امر که باید چنین جنایتی نامگذاری و وارد اساسنامه گردد، نام "ازدواج اجباری کودکان" را در لیست دیگر جنایت وارد نمود. این اقدام دادستان الگویی شد برای دیگر دولتها.
ایشان اضافه نمودند که چنین جنایتی در مورد قوم ایزدیهای عراق توسط داعش به انجام رسیده است که داعش از دختران برای بردگی، ازدواج و خرید و فروش و پسران برای کودک سرباز استفاده کرده است.
در انتها ایشان متذکر شدند زمانیکه بتوانیم کودک را به مانند یک موجودیت زنده مورد شناسایی قرار دهیم و به حقوق او احترام بگذاریم، حرف و سخن او را مورد تکریم قرار دهیم، در آن زمان است که این فرهنگ و احترام از نظام داخلی به نظام بینالمللی منتقل میشود و میتوان انتظار داشت که کودک به مانند یک انسان نگریسته شود.
در نهایت دکتر نسرین مصفا، استاد دانشگاه تهران، هسته اصلی بحث خود را بر اساس سیاست هویت و روابط بینالمللی آغاز نمودند.
ایشان توضیح دادند که روابط بین الملل شامل یک جریان اصلی به نام واقعگرایی است که واقعگرایی جایگاهی برای حقوق بشر قائل نیست. این جریان طرفدارهای بسیاری را شامل میشود که براساس منافع ملی و سیاست از آن دفاع میکنند.
جریان دیگر به نام لیبرالیسم نامگذاری شده است که براساس نهادها و سازوکارها به ترویج حقوق بینالملل و حقوق بشر میپردازند .جریان آرامی است که بستر تشکیل سازمان ملل متحد هم بوده است. نقض حقوق بشر وکودکان را مکرر نهادهای بین المللی محکوم می کنند، اما محکومیت ها نتیجه عملی ندارد.
جریان دیگر سیاستی است که به هویت توجه میکند و بدین صورت بیان میکند که چنانچه شما کودکی را مورد ظلم قرار میدهید درک شما از آن فرد به عنوان عامل تهدید در زمینه های مختلف به نمایش گذاشته شده است؛ بدین صورت که اگر دختری را مورد تجاوز قرار میدهید قرار است آن دختر نسلی را به وجود آورد که شما مخالف آن هستید و یا اگر پسری را مورد ظلم قرار میدهید قرار است که آن پسر در آینده به عنوان دشمن شما وارد صحنه جنگ شود؛ جریان مزبور در اصل نه تنها کودک را آسیبپذیر تلقی نمیکند بلکه او را به عنوان یک تهدید درک میکند و قواعد بشردوستانه را برای او تعریف نمیکند.
مبتنی بر جریان سیاست هویت، سازوکارهای نهادهای بینالمللی تاثیر بسزایی بر واقعیت حال حاضر نداشتند و نتوانستند حقوق بشر را کارآمد نمایند؛ با توجه به چنین مسائلی شاهد چنین ظلمهایی در جهان واقعی میباشیم.
در کلام آخر، ایشان بررسی نمودند که در جنگهای جدید عاملی که بسیار برجسته شده است درکی است که براساس سیاست هویت شکل گرفته و خود منتج به شکستن هنجارها و نقض قواعد بینالمللی شده است؛ عاملی که بیشتر به اهداف سیاسی و منافع دولتها پرداخته است تا انسانیت.
دکتر مصفا در پایان نشست یک به یک از اساتیدی که جهت شرکت در این نشست قبول زحمت کرده بودند، خصوصا استادانی که انجمن برای بار اول در خدمت آنها بود و در این جلسه سخنرانی کردند تشکر و سپاسگزاری نمودند.
دقایق آخر نشست نیز به طرح سئوالات و پاسخ سخنرانان اختصاص پیدا کرد.
تهیه و تنظیم: ناهید فرجی عضو کمیته جوانان انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد