دکتر سید علی حسینی آزاد – پژوهشگر حقوق بین الملل
۱۴۰۰/۱۱/۰۹
مقالۀ حاضر بر اساس گزارش منتشره توسط وبسایت رسمی «بررسی داوری جهانی» (Global Arbitration Review) نگاشته شده است و قطعاً اگر متن کامل رأی در دسترس بود، امکان ارائۀ تحلیلی دقیقتر و به صواب نزدیکتر وجود میداشت. این گزارش مختصر، جوانب اصلی استدلالهای طرفین و مرجع داوری را بیان کرده و این امر زمینۀ تحلیل رأی صادره را فراهم میآورد.
فیوچر بانک (Future Bank) یا بانک المستقبل نام بانکی در کشور بحرین بود که با سرمایهگذاری مشترک بانکهای ملی و صادرات ایران و بانک الأهلی متحد بحرین در سال 2004 میلادی بنیاد نهاده شد. این بانک در سال 2008 در فهرست تحریمهای ایالات متحده قرار گرفت و درنهایت در سال 2015 با ادعاهایی نظیر پولشویی و نقض توافق هستهای و تحریمهای ایالات متحده، ادارۀ آن از سهامداران گرفته و دولت بحرین ضمن سپردن ادارۀ آن به بانک مرکزی، مستقیماً بر بانک مزبور اعمال مدیریت و کنترل کرد. (Ross, 22 November 2021)
پرونده در سال 2017 با طرح شکایت از سوی بانکهای ایرانی نزد دیوان دائمی داوری (Permanent Court of Arbitration) بر اساس قواعد داوری آنسیترال ثبت شد و دیوان در نهایت با گذر از فراز و فرودهایی که از حیث داورها و ماهیت پرونده تجربه کرد، به تاریخ نهم نوامبر 2021 رأی خود را مبنی بر محکومیت بحرین صادر نمود.
ادعاهایی که در ماهیت پرونده از سوی طرفین مطرح بود، بطور خلاصه از این قرار است که بانکهای ایرانی عنوان میداشتند که سلب مالکیت فیوچر بانک از سوی بحرین مبتنی بر انگیزههای سیاسی بوده و درواقع بخشی از عناد و رویارویی دول عربی حوزۀ خلیج فارس با رهبری عربستان سعودی نسبت به ایران بوده است و اقدام به سلب مالکیت این بانک نیز درحقیقت بخشی از کارزاری بوده است که این دولتها علیه تجارت با ایران به راه انداخته بودند. در دفاع، دولت بحرین مدعی بود که فیوچر بانک قوانین پولی و بانکی بحرین را نقض نموده و در ارتکاب اعمالی غیرقانونی نظیر پولشویی و دور زدن تحریمهای اقتصادی علیه ایران مشارکت داشته است. بحرین با این دفاعیات خود را محق در اقدامی میدانست که علیه بانک ایرانی انجام داده بود.
بطور خلاصه رأی صادره حکایت از آن دارد که ادعاهای بحرین مبنی بر مشارکت فیوچر بانک در فعالیتهای غیرقانونی به اثبات نرسید و تنها نشانههایی از چنین فعالیتهایی ردیابی شد که آن هم پس از تاریخی رخ داده بود که بانک مرکزی بحرین شروع به اعمال مدیریت بر فیوچر بانک کرده بود و از این جهت مورد تأیید دیوان قرار نگرفت. درکل، دیوان بیان داشت که تصمیم به ادارۀ فیوچر بانک توسط بانک مرکزی بحرین که توسط کمیتۀ مدیریت بحران اتخاذ شده بود «بدون هرگونه بررسی عمیق یا ارائۀ دلیل بوده است». در نهایت نیز دیوان بیان داشت که نمیتواند زمینههای سیاسی را در این پرونده نادیده بگیرد و به زعم او اقدام بحرین در سلب مالکیت از فیوچر بانک سیمایی سیاسی داشته است. سرانجام دولت بحرین به بیش از 200 میلیون یورو بابت غرامت به دو بانک ایرانی صادرات و ملی محکوم گردید. (Ross, 22 November 2021)
تحلیل رأی
رأی حاضر بر اساس ماده 6 موافقتنامۀ دوجانبۀ سرمایهگذاری ایران و بحرین منعقده در سال 2002 صادر شده است. مادۀ 6 این موافقتنامه طی سه بند به موضوع «سلب مالکیت و غرامت» میپردازد و براساس بند نخست آن: «سرمایهگذاریهای هریک از طرفین توسط طرف دیگر معاهده موضوع ملیسازی، مصادره، سلب مالکیت و یا هرگونه اقدام مشابهی قرار نخواهد گرفت. مگر اینکه این اقدامات در راستای اهدافی عمومی و بر اساس قانون و به نحو غیرتبعیضآمیز بوده و همراه با پرداخت غرامت مناسب و کافی باشد». (به منظور مطالعه در خصوص تفاوتهای ترمینولوژیک و عملی واژگان مصادره، ملیسازی و سلب مالکیت به اینجا مراجعه شود)در ذیل بند نخست این ماده آمده است که «پرداخت غرامت بایستی بیدرنگ انجام گیرد». در رابطه با میزان غرامت نیز بند دوم این ماده بیان میدارد که «میزان غرامت برابر با ارزش سرمایهگذاری در زمان متصل به عمل ملیسازی، مصادره یا سلب مالکیت انجام شده خواهد بود». در این رابطه در فراز واپسین بند تحلیل رأی اشارهای کوتاه خواهد شد. در نهایت، در بند سوم ماده 3 مشاهده میشود که «در صورت تأخیر در پرداخت غرامت، سرمایهگذار و دولت میزبان درخصوص غرامت نهایی یا احتساب دورۀ دیرکرد مذاکره و توافق خواهند نمود». ادعاهایی نیز بر اساس مواد دیگر موافقتنامه مطرح شده بود که نظر به همپوشانی آنها با ماده 6 از سوی دیوان رد شد. دلیل آن نیز منطقی به نظر میرسد، چرا که وقایعی که ادعاهای مزبور بر آن استوار بود، با وقایعی که ادعای سلب مالکیت بر آن قرار داشت، کاملاً یکسان بود و در چنین حالتی نمیتوان برای یک سلب مالکیت، جبران خسارتهای متفاوت و متعددی در نظر گرفت.
آنچه در گام نخست بررسی این رأی بایستی به آن توجه داشت این است که سلب مالکیت انجام شده توسط بحرین، یک سلب مالکیت غیرمستقیم (indirect expropriation) است. سلب مالیکت غیرمستقیم به گونهای است که بدون آنکه مال به تصرف مستقیم دولت میزبان درآید، عملاً اختیار اداره کردن آن از دست سرمایهگذار خارج میشود. در مانحن فیه نیز بدون اینکه سهام دو بانک ایرانی در فیوچر بانک مستقیماً از مالکیت آنان خارج شود، صرفاً ادارۀ آن به بانک مرکزی بحرین واگذار و از دسترس سرمایهگذار خارج گردید. این عمل اگر حالتی دائمی داشته باشد، همان سلب مالکیت قلمداد خواهد شد و مستلزم پرداخت غرامت است. اینگونه سلب مالکیتها همواره محمل مستحکمی برای دفاع دولت میزبان نزد مراجع داوری فراهم میآورد و به او قدرت زیادی اعطا میکند تا مرجع داوری را از احراز سلب مالکیت دور نگاه دارد. این پرونده نیز این امکان را برای بحرین فراهم میکرد که بتواند مانع اثبات سلب مالکیت توسط دیوان شود. اما مرجع رسیدگیکننده به درستی به احراز آن نائل آمد.
مراجع داوری سرمایهگذاری در پروندههای متعددی به شناسایی سلب مالکیت غیرمستقیم پرداختهاند و آنها را همسان با سلبمالکیتهای مستقیم دارای ابعادی چون لزوم پرداخت غرامت دانستهاند. بعنوان مثال، دیوان داوری ایکسید در پروندههای متعددی بیان داشته است که هرچند ممکن است اقدامات انجامشده به خودی خود سلب مالکیت نباشد، اما اثر جمعی و نتیجۀ همۀ آنها نهایتاً میتواند به سلب مالکیت بیانجامد (ICSID, Compañía del Desarrollo de Santa Elena, S.A. v. Republic of Costa Rica, para. 153 and ICSID, Generation Ukraine Inc. v. Ukraine, para. 20.22). دیوان داوری اختصاصی در قضیۀ بیلون علیه غنا دریافت که جمیع اقدامات و ترک فعلهای صورت گرفته توسط دولت، که به نحو مؤثری سرمایهگذار را از ادامۀ پروژۀ خود باز داشته، درواقع سلب مالکیت ضمنی (Constructive expropriation) بوده است. از نظر این مرجع، چنانچه هریک از این اقدامات به تنهایی صورت گرفته بود نمیتوانست سلب مالکیت قلمداد شود، اما مجموع آنها این نتیجه را به دنبال داشته است (Biloune and Marine Drive Complex Ltd V. Ghana Investments Centre and the Government of Ghana, para. 81). در پروندهای دیگر علیه دولت مصر، دیوان ایکسید بیان داشت که چنانچه اثر اقدامات انجام شده توسط دولت همانا محرومیت سرمایهگذار از منافع سرمایهگذاریاش باشد، هرچند که رسماً مالکیت اسمی او بر اموالش باقی باشد، اقدامات انجامگرفته یک سلب مالکیت خزنده یا غیرمستقیم است. (البته دو مفهوم سلب مالکیت خزنده و سلب مالکیت غیرمستقیم در همۀ موارد بر هم منطبق نبوده و دو مفهوم مجزا هستند. رابطۀ میان آن دو عموم و خصوص مطلق است و ضمن اینکه هر سلب مالکیت خزندهای سلب مالکیت غیرمستقیم قلمداد میشود، اما عکس آن صادق نیست.) در پرونده حاضر نیز سرمایهگذار از ارزش اقتصادی سرمایهگذاری خود محروم شده است. اینگونه اخذ مال همسان با سلب مالکیت است و خوانده متعهد به جبران خسارت است. (ICSID, Middle East Cement Shipping and Handling Co. S.A. v. Arab Republic of Egypt, para. 107)
در پروندۀ کنونی به درستی مرجع داوری دریافت که اقدام انجام شده هرچند منجر به ازالۀ حقوق مالکانۀ بانکهای ایرانی بر سهامشان نشده است، اما در عمل از آنجایی که حق تصرف و انتفاع از دارایی خود را ندارند، نوعی سلب مالکیت صورت گرفته است. دیوان در برابر ادعای دولت بحرین بیان داشت که اگر واقعاً قصد سلب مالکیت نداشته است، میتوانست با تعلیق یا ابطال مجوز فعالیت بانک از مشارکت بانک در اقدامات ادعایی جلوگیری کند. دیوان بیان میدارد که دولت بحرین نتوانسته اثبات نماید که چرا اقدامات کمتر محدودکنندهتری نظیر تعلیق پروانه انجام نداده است و از دیگر سو به دیوان نشان نداده است که چرا بعنوان مثال تعلیق پروانه نمیتوانسته مقصود لازم را برآورده کند. برعکس، آنها مستقیماً به سراغ اعمال مدیریت کامل بر بانک و انحلال آن رفتهاند.
همچنین دیوان در برابر دفاعیات بحرین به این مسأله میپردازد که آیا اعمال مدیریت بر فیوچربانک حالتی دائمی دارد یا موقتی. قطعاً اگر موقت و محدود به زمانی مشخص باشد، نمیتواند عنوان سلب مالیکت را دارا شود. اما دیوان به این نتیجه میرسد که اقدام انجام شده حالتی دائمی داشته است. چرا که بانکهای ایرانی هیچگونه چشمانداز واقعبینانهای مبنی بر پس گرفتن حقوق و سهام خود نداشتهاند و با گذشت شش سال از اعمال مدیریت بر فیوچربانک توسط بانک مرکزی بحرین هنوز مشخص نیست که آیا خواهان به حقوق خود دست خواهد یافت یا خیر.
بر اساس گزارش بررسی داوری جهانی، یکی از جوانب مهم استدلالهای طرف ایرانی در پروندۀ حاضر، مطالبۀ خسارات معنوی و جبران آن به ارزشی بالغ بر 10 میلیون یورو بوده است، اما از سوی دیوان این ادعا مردود دانسته میشود. خواهانها بر این استدلال تأکید میکردند که شهرت حرفهای آنان با ادعاهای بحرین که اولین بار در این رسیدگی مطرح شده و به واشنگتن پست (The Washington Post) نیز رسیده است، مورد هجمه و آسیب قرار گرفته است. اما دیوان بیان داشته است که بار اثبات دعوی در ورود خسارت معنوی بر عهدۀ خواهان است و بانکهای ایرانی نتوانستهاند چنین امری را ثابت کنند.
بطور کلی میتوان گفت که غالب پروندههای سرمایهگذاری همراه با مطالبۀ جبران خسارات معنوی میباشند، با وصف اینکه مراجع داوری بسیار به ندرت رأی به آن دادهاند. ملاحظۀ آرائی که در آن به خسارت معنوی برای خواهان رأی داده شده است، (بنگرید به اینجا)نشان میدهد که پروندۀ حاضر نیز میتوانست ظرفیت پرداختن به این موضوع را داشته باشد. دیوان داوری ایکسید در پروندهای سه شرط را برای مطالبۀ خسارات معنوی لازم دانست که به این شرح است: «الف) اقدامات دولت در قالب تهدید فیزیکی، بازداشت خودسرانه یا دیگر وضعیتهای مشابه انجام شود که آن رفتارهای غیرقانونی منجر به نقض هنجارهای مورد انتظار ملل متمدن شود؛ ب) اقدام دولت منجر به از دست دادن سلامتی یا افزایش فشار، اضطراب یا دیگر آزارهای روانی نظیر تحقیر شدن، شرمساری و خفت، یا از دست دادن شهرت، اعتبار و موقعیت اجتماعی شود؛ و ج) هر دو اقدام و آثار آن بایستی اساسی و شدید باشد». (ICSID, Joseph C. Lemire v. Ukraine, para. 133)
هرچند از ظاهر عبارات فوق چنین بر میآید که مقصود دیوان صرفاً از تعلق خسارت معنوی به اشخاص حقیقی حاصل میشود، اما به نظر میرسد منعی در تعمیم آن به اشخاص حقوقی نیز نباشد. ضمن اینکه برخی از اتفاقات فیزیکی مدنظر رأی مزبور، میتواند در قبال مدیران یک بنگاه اقتصادی یا شرکت اتفاق بیفتد. در پروندۀ حاضر موضوع یک بانک مطرح بوده است و دولت بحرین به این مؤسسۀ مالی که موجودیت و دوام و بقای خود را از حسن شهرت کسبی و حرفهای خود میگیرد، اتهام مشارکت در اقدامات پولشویی و اقدامات غیرقانونی مالی زده است. از طرف دیگر این امر وارد رسانههایی نظیر واشنگتن پست شده است. همچنین دولت بحرین اقدام به انتشار یک سری آراء کیفری دادگاههای داخلی مبنی برمحکومیت بانکهای ایرانی کرده است که صرفاً سهامدار فیوچر بانک بودهاند و نمیتوانسته ارتباطی به پروندۀ سلب مالکیت از فیوچر بانک داشته باشد. بدون تردید، اینگونه اقدامات موجب تنزل جدی اعتبار و شهرت اجتماعی هر مؤسسۀ مالی و پولی خواهد شد و این کاهش اعتبار اجتماعی موجبات ورود ضررهای مادی غیرقابل جبرانی را فراهم خواهد ساخت. بخصوص در کشور کوچکی چون بحرین که ثمرات چنین آسیبهایی صد چندان تأثیرگذارتر خواهد بود. وکیل بانکهای ایرانی در این پرونده به درستی اشاره میکند که این اقدامات بحرین نه تنها خواهانها را هدف قرار داده است، بلکه تمام نهادهای ایرانی و اشخاص خصوصی دیگر را متأثر میسازد. بنابراین، میتوان گفت که پروندۀ حاضر ظرفیتهای لازم برای پرداختن به موضوع خسارت معنوی را داشته است و شاید با مطالعۀ کل رأی و احیاناً نظرات جداگانۀ داوران بتوان تحلیل دقیقتری از این موضوع ارائه داد که آیا نقضانی در دفاعیات طرف ایرانی وجود داشته یا نقد جدی به عملکرد مرجع داوری وارد است.
نکتۀ قابل ذکر دیگر در این رأی، میزان محاسبۀ غرامت برای خواهان است. به موجب بند دوم از ماده 6 موافقتنامۀ دوجانبۀ سرمایهگذاری میان ایران و بحرین، در صورت احراز سلب مالکیت، «میزان غرامت برابر با ارزش سرمایهگذاری در زمان متصل به عمل» دولت خواهد بود. یعنی بایستی دید در سال 2015 که دولت بحرین بر بانک مزبور اعمال مدیریت کرده است، سهام خواهانها در این بانک به چه میزان بوده است. طبق رأی صادره، گویا ارزش سهام دو بانک ایرانی ملی و صادرات در فیوچربانک، به میزان 91.366.000 دینار بحرینی بوده است که معادل 243 میلیون دلار است. این عدد، همان ارزش واقعی سهام مزبور (یعنی ارزش در بازار) در تاریخ سلب مالکیت بوده است. این مقدار اگر به یورو تبدیل شود، برابر با 215 میلیون یورو میباشد. با این حال، مرجع داوری رأی به محکومیت دولت بحرین به پرداخت غرامت به میزان 243 میلیون یورو داده است..
چشماندازرأی صادره در پروندۀ بانکهای ملی و صادرات علیه دولت بحرین، تقابل آشکار موازین حقوقی و انگیزههای سیاسی بود و مرجع داوری به خوبی پیامآور این حقیقت شد که قیود قاعدهمند حقوق میتواند توسن تیزرفتار سیاست را به زنجیر و لجام کشد. بررسیهای دیوان نیز از این مسأله غافل نماند و در متن رأی به این آمال و نیات پرداخت. در یک سو انگیزههایی قرار داشت که بر پایۀ اختلافات سیاسی و کارزارهای ضد ایرانی در میان دولتهای عربی حوزۀ خلیج فارس شکل گرفته بود و بحرین نیز در مقام یکی از صحنهگردانان این سیاست، از جمله دست به سلب مالکیت اموال بانکهای ایرانی زد. در مقابل طرف ایرانی با فراستی قابل تحسین دیده میشد که دست به دامان حقوق شده بود تا به مدد چارچوبهای حقوقی موجود حق خود را باز ستاند. این اقدام نشان میدهد که میتوان با درایت از نظام حل و فصل موجود حقوق بینالملل در جهت دست یافتن به منافع ملی سود جست و سازوکارهای حقوقی را در راستای غلبه بر هجمهها و کارزارهای سیاسی به خدمت گرفت. بخصوص در حوزۀ سرمایهگذاری خارجی که لزوم ایجاد اطمینان خاطر برای سرمایهگذار، شاهراه جذب سرمایۀ خارجی است، همسویی و استفاده از سازوکارهای حل اختلاف بینالمللی قطعاً وزنۀ سنگینی در تدارک این اطمینان است و در نقطۀ مقابل، اقدامی که دولت بحرین در رابطه با بانکهای ایرانی صورت داد، بیتردید آبستن آثار زیانباری برای جذب سرمایهگذاری خارجی برای آن دولت خواهد بود. نظر به اهمیت این رای ضرورت دارد مورد توجه بیشتری قرار گیرد و زمینهای برای جبران کاستیهای بهره بردن از آراء و تصمیمات داوری بویژه در مورد دیوان داوری ایران و ایالات متحده باشد.