معصومه حسینی - دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه تهران
۱۴۰۳/۰۸/۲۶
در جریان نگارش پژوهشی درباره حق بر محیط زیست سالم به برخی آرای محاکم داخلی دولتها از مناطق مختلف جهان برخوردم. در این میان، نگاه متفاوت محاکم داخلی آمریکای لاتین به حفاظت از محیط زیست در کنار پیوند آن با حقوق بشر نظرم را بسیار جلب کرد و استدلال قضات آنها در توجه به حقوق طبیعت و همچنین سکوت اغلب نوشته ها درباره رویکرد این محاکم در برابر استنادات متعددی که به آرای محاکم اروپایی صورت میگرفت، مرا بر آن داشت تا چند خطی را درباره محاکم مزبور بنویسم.
در جهان امروز که نگاه منفعت طلبانه بشر بر تمام امور غالب است، محاکمی در آن سوی جهان -آن هم نه در کشورهای توسعه یافته- در قضایای زیست محیطی مطروحه از سوی خواهانهای حقیقی و یا سازمانهای مردم نهاد، نگاهشان به طبیعت صرفاً به مثابه پدیدهای تحت تسخیر و در خدمت انسان نیست و استدلال آنها در حفاظت از حقوق طبیعت شایسته توجه و تحلیل است. در واقع به زبان ساده، همانطور که ما در مجموعه حقوق بشر از حقوقی که انسان به صرف انسان بودن از آنها برخوردار است صحبت میکنیم، محاکم مزبور از حقوق طبیعت فارغ از اینکه محیط زیست انسانها است و منافعی را برای آنها به همراه دارد، میگویند و با استناد به آن، اقدام به صدور رأی مینمایند. در این مطلب بر آن هستیم تا ضمن تبیین نگاه محاکم امریکای لاتین به حفاظت از محیط زیست به این مسئله بپردازیم که رویکرد اتخاذ شده از سوی آنها، رویکردی منطبق با واقعیات و حقوق موجود است یا خیر؟
ماجرا از صدور یک نظریه مشورتی از دیوان میان امریکایی حقوق بشر آغاز میشود. بدین شرح که دولت کلمبیا در سال 2016 از دیوان میان امریکایی حقوق بشر درخواست صدور نظریه مشورتی درباره محدوده اعمال بند 1 ماده 1 (تعهد به رعایت حقوق مندرج در کنوانسیون)، بند 1 ماده 4 (حق حیات) و بند 1 ماده 5 (حق برخورداری از رفتار انسانی و کرامت شخصی) کنوانسیون امریکایی حقوق بشر و همچنین تفسیر بند 1 ماده 4 و بند 1 ماده 5 را در ارتباط با بند 1 ماده 1 و نیز در پرتو حقوق بین الملل محیط زیست، مینماید که در 7 فوریه 2018 منجر به صدور نظریه مشورتی میگردد. بموجب نظریه مشورتی مزبور، دیوان میان امریکایی حقوق بشر به صراحت اعلام کرد که حق برخورداری از محیط زیست سالم از حقوق اساسی بشر است و تخریب محیط زیست بر بهرهمندی از این حق اساسی بشر و نیز سایر حقوق بشر تأثیر میگذارد و دولتها موظفند اطمینان حاصل کنند که اقدامات آنها (و اقدامات کسانی که تحت کنترل مؤثر آنها هستند) بر بهره مندی از این حقوق اساسی - از جمله حقوق کسانی که خارج از مرزهای آن دولت زندگی میکنند - تأثیر نمیگذارد. لیکن بهرحال، فارغ از پاسخی که دیوان در نظریه مشورتی خود به دولت کلمبیا میدهد، در بند 62 رأی مزبور، دیوان تأکید ویژه میکند که:
«برخلاف سایر حقوق بشر، حق بر محیط زیست سالم به عنوان یک حق مستقل از اجزای محیطزیست ازجمله جنگلها، رودخانهها و دریاها به خودی خود حمایت میکند حتی در مواردی که هیچ قطعیت و یا شواهدی در خصوص وجود خطر برای افراد وجود ندارد. این بدان معناست که [حق بر محیط زیست سالم] از طبیعت و محیط زیست محافظت میکند، نه تنها به دلیل مزایایی که برای بشریت فراهم میکند یا آثاری که ممکن است تخریب آنها بر سایر حقوق بشر مانند حق بر سلامت و حیات داشته باشد بلکه به دلیل اهمیت آنها برای سایر موجودات زندهای که ما با آنها در کره زمین شریک هستیم و آنها نیز به تنهایی شایسته محافظت هستند. در این راستا، دیوان نه تنها در احکام دادگاه، بلکه در قوانین اساسی نیز تمایل به شناسایی شخصیت حقوقی و متعاقب آن، حقوق طبیعت را متذکر میشود.»
در واقع دیوان بموجب این بند حمایت خود از شناسایی شخصیت حقوقی و به تبع آن حقوق جداگانه برای طبیعت را اعلام مینماید و میان حقوق طبیعت و حق بر محیط زیست سالم علیرغم تأکید بر درهم تنیدگی آنها تفاوت قائل میشود. دادگاههای داخلی برخی کشورهای امریکای لاتین ازجمله دادگاههای کلمبیا، کاستاریکا و مکزیک با الهام از نظریه مشورتی نوآورانه دیوان میان آمریکایی حقوق بشر، تصمیماتی اتخاذ کردند که بموجب آنها توضیح میدهند که حق بر محیط زیست سالم دارای دو عنصر کلیدی است: نخست ارزش عینی و ذاتی طبیعت بدون توجه به خدماتی که به جامعه و حقوق بشر ارائه میدهد؛ و دوم، ارزش انسان محوری طبیعت و رابطه آن با تحقق سایر حقوق بشر. بطور مثال:
1) دیوان عالی مکزیک در رأی خود در قضیه «قطع کردن پوشش گیاهی مانگروها برای احداث پارک اکولوژیکی» به نظریه مشورتی دیوان میان امریکایی حقوق بشر استناد مینماید و بیان میکند که حق بر محیطزیست سالم به دنبال تنظیم فعالیتهای انسانی به منظور حفاظت از طبیعت است و نه تنها به حق انسانها برای زندگی در محیطی سالم و مناسب میپردازد، بلکه از طبیعت نیز به خاطر ارزش خود محافظت میکند (پاراگراف 40) و از دکترین موردنظر دیوان میان امریکایی حقوق بشر نتیجه میگیرد که حق بشر برای داشتن محیط زیست سالم دارای ابعاد دوگانه است: یک) بعد عینی یا اکولوژیکی که از محیط زیست به عنوان یک دارایی بنیادین حقوقی محافظت میکند و به دفاع و احیای طبیعت و منابع آن بدون توجه به پیامدهای آن بر انسانها میپردازد؛ و دو) بعد ذهنی یا انسان محور که بر اساس آن حمایت از این حق، تضمینی برای تحقق و اعتبار سایر حقوق شناخته شده فرد است. بنابراین، نقض هر یک از این دو بعد، نقض حقوق بشر بر برخورداری از یک محیط زیست سالم است. (پاراگراف 43)
2) دیوان عالی کلمبیا نیز در قضیه رودخانه آتراتو بیان داشت که سه رویکرد برای نگاه به طبیعت در نظام حقوقی کلمبیا متصور است:
الف) رویکرد انسان محور که گسترده ترین رویکرد موجود در غرب است و انسان را تنها موجود عقلانی و کامل برروی کره زمین میداند. از منظر رویکرد مزبور تنها چیزی که اهمیت دارد، بقای انسان است و تنها در این حد باید از محیط زیست حفاظت کرد. (پاراگراف 7-5)؛ ب) رویکرد زیست محور که در نگاه اول مشابه رویکرد انسان محور مینماید، به این معنا که طبیعت باید فقط برای جلوگیری از تولید فاجعهای که انسان و کره زمین را نابود میکند، محافظت شود. مطابق این تفسیر نیز طبیعت صرفاً شیئی در اختیار انسان است. با این حال، رویکرد زیست محور با رویکرد انسان محور تفاوت دارد؛ زیرا معتقد است میراث زیست محیطی یک کشور منحصراً متعلق به مردم ساکن آن نیست، بلکه به نسلهای آینده و بطورکلی به بشریت تعلق دارد. بطوری که آنچه در مورد محیط زیست و منابع طبیعی در چین اتفاق میفتد ممکن است به سایر کشورها مانند ایالات متحده و آمریکای لاتین و همچنین آفریقا و اقیانوسیه تأثیر بگذارد که یک همبستگی جهانی را تشکیل داده که مبتنی بر مفهوم توسعه پایدار است. (پاراگراف 8-5)؛ ج) رویکرد اکومحور که مبتنی بر یک فرض اساسی است که بر اساس آن، زمین به انسان تعلق ندارد و برعکس، فرض میکند که انسان، مانند هر گونه دیگر، بخشی از زمین است. بر اساس این تفسیر، نوع بشر به هیچ وجه مالک گونه ها، تنوع زیستی، یا منابع دیگر یا سرنوشت کره زمین نیست. در نتیجه، این رویکرد، طبیعت را موضوع واقعی حقوق میداند که باید توسط دولتها به رسمیت شناخته شود. (پاراگراف 9-5)
دیوان عالی کلمبیا در ادامه بیان میکند که دیدگاه اکومحور در برخی تصمیمات قبلی این نهاد دیده میشود که در آنها به اهمیت محیطزیست برای حفاظت از خود و رابطه نزدیک آن با موجوداتی که برروی زمین زندگی میکنند، اشاره میشود و طبیعت را دارای حقوق خاص خود درنظر میگیرند که باید از آن حمایت و حفاظت شود نه به عنوان محیط پیرامون انسانها. درواقع، بر اساس این دیدگاه تنها با نگرش احترام عمیق و تواضع نسبت به طبیعت، میتوان تعاملی منصفانه و عادلانه با آن برقرار نمود و از هر مفهومی که به بهره برداری منفعت طلبانه و اقتصادی، سلطه و استثمار منجر شود، دوری جست (پاراگراف 10-5) و در نهایت نیز دیوان علاوه بر حق بر تأیید نقض حق بر محیط زیست سالم مردمان بومی ساکن اطراف رودخانه آتراتو که به واسطه عدم کنترل مؤثر فعالیتهای معدنی، حقوق قابل اجرا درباره خود رودخانه آتراتو که همان حقوق طبیعت است را نیز به رسمیت شناخت.
3) در سال 2023 شعبه قانون اساسی دیوان عالی کاستاریکا در قضیه والتر برنس سوتو (Walter Brenes Soto) اعلام داشت که بموجب قوانین این کشور، کوسه سرچکشی بخشی از تنوع زیستی این کشور است که در معرض خطر انقراض قرار دارد و باید به صورت مستقل مورد حمایت قرار گیرد. چراکه احترام به زندگی تمام اشکال موجودات زنده بسیار مهم است و همه آنها، صرف نظر از ارزش اقتصادی واقعی و بالقوه خود، حق حیات دارند. بنابراین دیوان با استناد به نظریه مشورتی دیوان میان امریکایی حقوق بشر که قبلاً درباره آن صحبت کردیم، به مسئله لزوم حفاظت از طبیعت فارغ از منفعتی که برای انسانها به همراه دارد، تأکید نمود و بیان داشت که هدف حفاظت از طبیعت، فراتر از انسانها است و سایر موجودات زنده به طور کلی و ورای فایده آنها برای بشر باید حمایت و حفاظت شوند. همچنین دیوان عالی کاستاریکا با اشاره به رأی دیوان عالی مکزیک بر این امر که حق بر محیط زیست سالم دارای ابعاد دوگانه -اکولوژیکی و انسان محور- است، تأکید نمود و بیان داشت که به موجب اصول حقوقی زیست محیطی برای توسعه پایدار از نظر زیست محیطی، طبیعت یک حق ذاتی برای وجود، شکوفایی و تکامل دارد (بخش بیستم) و البته محیط زیست نیز میراث مشترک تمام ساکنان زمین است، نه صرفاً انسانها. در نهایت، دیوان عالی کاستاریکا برای لغو مقرراتی که ماهیگیری سه گونه از کوسههای سرچکشی را مجاز میکرد، به حق برخورداری از محیط زیست سالم استناد نمود.
در غالب آرای داخلی و بین المللی، هرگاه محاکم میخواهند شدت فجایع زیست محیطی را نشان داده و به اثبات برسانند، به آسیبها و چالشهایی که برای انسان (چه نسل حاضر و چه نسلهای آتی) و دولتها میتواند به همراه داشته باشد، متوسل میشوند بیآنکه از حقوق طبیعت صحبتی به میان آید. فلذا میتوان این نوع نگاه محاکم امریکای لاتین به مسئله حفاظت از محیطزیست را نگاهی نو و درخور توجه دانست. چراکه انسان را در جایگاه واقعی آن یعنی بخشی از چرخه طبیعت قرار میدهد نه حاکم بر آن و به نوعی بیان میدارند که باید طبیعت را به عنوان یک شخصیت حقوقی که دارای حقوق مشخصی است، به رسمیت بشناسیم.
حال آیا میتوان این نگاه را نگاهی منطبق با واقعیت موجود دانست یا یک نگاه ایده آلیستی بسیار رو به جلو است که امروز برای صحبت از آن زود است؟ آیا بشر امروز، با ادعای پیشرفت و حرکت رو به جلو در عرصه های مختلف، باید پذیرای این مسئله باشد که زمان آن فرا رسیده تا به طبیعت فارغ از منافعی که برای او به همراه دارد، احترام بگذارد و حقوق آن را رعایت نماید؟ شاید در نگاه نخست، رویکرد مزبور کمی ایده آلیستی به نظر برسد بویژه با توجه به واقعیتهای موجود که سبب شد شناسایی حق بر محیط زیست سالم به مثابه یک حق مستقل بشری نیم قرن به تعویق افتد اما باید توجه داشت که رویکرد مزبور، حفاظت مؤثر از محیط زیست بشر امروز (رویکرد انسان محور) و حفظ آن برای نسلهای آینده (رویکرد زیستمحور) را نیز در دل خود دارد و چه بسا مؤثرتر از هر دو رویکرد برای تحقق حقوق بشر به ویژه حق بر محیطزیست سالم عمل نماید و به نظر میرسد که سایر محاکم در عرصه های مختلف ملی، منطقه ای و بین المللی (بویژه محاکم حقوق بشری) میتوانند اقدامات لازم را برای جا انداختن رویکرد ارزشمند مزبور در جهان اتخاذ نمایند. (برای مطالعه بیشتر درباره جنبش حقوق طبیعت به اینجا مراجعه کنید)