رامین کیانی -معاون پژوهشی اندیشکده دیپلماسی ملل
۱۴۰۳/۰۷/۲۴
سازمان ملل متحد در قالب منشور میکوشد تا به همه موضوعات جهانی از جمله مسائل امنیتی، اقتصادی، حقوق بشر، محیط زیست، خلع سلاح، استعمار زدایی و دیگر بحرانهای همگانی بپردازد. سازمان ملل متحد مهمترین محل ملاقات کشورهای مختلف و گروههای متضاد است و برای پایان بخشیدن به مخاصمات و رقابتهای بینالمللی و همچنین کمک به گسترش رفاه همگانی، با مشکلات و مسائل بسیار زیادی مواجه است. یکی از اصلیترین مسائلی که سازمان ملل متحد دههها برای حل آن کوشیده، مناقشه فلسطین است. موضوع نقش سازمان ملل متحد در مسئله فلسطین بسیار پیچیده و در عین حال ساده است. این سازمان ملل متحد بود که دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت؛ سازمان ملل متحد بود که فلسطین تاریخی را تقسیم کرد؛ و این سازمان ملل متحد بود که اظهار داشت باید یک کشور عربی وجود داشته باشد.
اما مشکل اصلی چیست؟ مشکل این است که هیچ یک از این موارد به شکلی که قرار بود اتفاق بیفتد، رخ نداده است. از نظر تاریخی، نقش سازمان ملل متحد در رابطه با مناقشه اسرائیل و فلسطین تا آنجا که به تحقق صلح مربوط میشود، چندان دلگرم کننده نبوده است. سازمان ملل متحد نه تنها در رفع نارضایتی فلسطینیان ناکام بوده، بلکه در جلوگیری از جنایات اسرائیل علیه آنها نیز دستاورد چندانی نداشته است. یکی از دلایل اصلی این ناکامی را میتوان ساختار غیر دموکراتیک شورای امنیت دانست که به پنج عضو دائمی حق وتو میدهد. آمریکا به عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت، متحد نزدیک اسرائیل است و غالباً قطعنامههای ضد اسرائیلی را وتو میکند. این موضوع باعث میشود که سازمان ملل نتواند اقداماتی را که به طور جدی علیه اسرائیل است، به تصویب برساند. علاوه بر آمریکا، برخی از کشورها به دلایل ژئوپلیتیک و استراتژیک از اسرائیل حمایت میکنند. اسرائیل به عنوان یک متحد مهم در خاورمیانه برای این کشورها دارای اهمیت استراتژیک است و این کشورها تمایل دارند تا حمایت خود را از آن ادامه دهند، حتی اگر به قیمت نادیده گرفتن برخی اصول حقوق بینالملل باشد. از طرف دیگر منطقه خاورمیانه با تنشها و درگیریهای پیچیدهای مواجه است که شامل منافع بازیگران منطقهای و بینالمللی است. اسرائیل، فلسطین و لبنان تنها بخشی از این شبکه پیچیده هستند و در بسیاری موارد، طرفهای مختلف از درگیریهای نظامی به عنوان ابزارهایی برای فشار بر یکدیگر استفاده میکنند. این وضعیت باعث میشود تا جلوگیری از این درگیریها برای سازمان ملل بسیار دشوارتر شود. از سوی دیگر سازمان ملل متحد عمدتا فاقد ابزارهای اجرایی قوی برای اعمال قطعنامهها و تصمیمات خود است. اگر کشوری مانند اسرائیل از اجرای قطعنامههای سازمان ملل متحد سر باز زند، این سازمان ابزارهای محدودی برای وادار کردن آن به تبعیت دارد. نیروهای سازمان ملل متحد نیز اغلب بهطور محدود و صرفاً برای حفظ صلح در مناطق معین مستقر میشوند و نقش اجرایی مؤثری در جلوگیری از حملات نظامی ندارند.
سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد بینالمللی با بوروکراسی پیچیده و فرآیندهای زمانبر مواجه است. همچنین فشارهای سیاسی از سوی دولتهای قدرتمند جهانی به ویژه دولتهای دارای حق وتو میتواند بر تصمیمگیریها و اقدامات این سازمان تأثیر بگذارد و از اتخاذ تصمیمات قاطع جلوگیری کند. بنابراین، دلیل اصلی اینکه سازمان ملل متحد در حل منازعه فلسطین ناتوان است به ترکیبی از عوامل سیاسی، ساختاری و حقوقی در سطح بینالمللی باز میگردد.
واقعیت این است که ما باید ماهیت ذاتی درگیری در نظام بینالملل را درک کنیم. سیستم امنیت دسته جمعی سازمان ملل متحد در واقع هیچ وقت جایگزین اصول قدیمی توازن قدرت، حوزههای نفوذ دولتها و خواستههای هژمونی نشده است. سیستم سازمان ملل متحد به طور موازی وجود دارد و گاهی اوقات با این نیروهای سیاسی قدرت به شدت رقابت میکند. به طور کلی چالشهای چندجانبهگرایی در سه حوزه میتوانند ظاهر شوند: چالشهای سیستمیک و ساختاری که از ساختار و ماهیت نظام بینالمللی مشتق میشوند؛ چالشهای هژمونیک که به نحوه عمل قدرت در سیاست بینالملل مربوط میشود؛ و چالشهای هنجاری چندجانبهگرایی که به شیوههایی که تصمیمات در سازمانهای بینالمللی اتخاذ و اجرا میشوند، مرتبط است. دلایل ناکامی و شکست سازمان ملل متحد را باید در این سه حوزه جستجو کرد؛ سه حوزهای که دو حوزه آن خارج از اختیار و ساختار سازمان ملل متحد است.
هر چند سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد بینالمللی همچنان نقش مهمی در حفظ صلح و امنیت بینالمللی ایفا میکند، اما این بدان معنا نیست که همیشه موفق عمل میکند. مناقشه فلسطین و اسرائیل طولانیترین مسئلهای است که سازمان ملل متحد با آن مواجه بوده و در عین حال، شاید بزرگترین شکست یا ناکامی ملل متحد باشد. شکست سازمان ملل متحد در مسئله فلسطین نباید ما را از نهادگرایی و چند جانبهگرایی ناامید کند. این شکست نباید تلاش، کوشش، رنج و فداکاریهای بیکران مردان و زنان بسیاری که در راه صلح و صلح سازی کوشیدند را به هیچ تبدیل نماید. ما به سازمان ملل متحد نیاز داریم که بتواند به نمایندگی از منشور خود که میگوید نقش آن پایان دادن به بلای جنگ است، عمل کند. سازمان ملل متحد برای انجام این کار و تحقق این هدف والا، نیاز به حمایت دارد و باید قدرت عملی و واقعی داشته باشد. جلوگیری از شکست تمام عیار سازمان ملل متحد برای اتخاذ یک واکنش قوی به رنج فاحش بشر مهمترین چالش برای چندجانبهگرایی و برای جامعه مدنی و دوستداران صلح در سراسر جهان است.
سازمان ملل متحد به تنهایی نمیتواند به تنشها و درگیریهای طولانیمدت اسرائیل و فلسطین پایان دهد، اما همچنان ابزارها و راهکارهایی در اختیار دارد که میتواند به کاهش خشونتها، حمایت از حقوق بشر و تسهیل مذاکرات صلح کمک کند. داگ هامرشولد درست میگفت: «سازمان ملل متحد برای بردن بشر به بهشت ایجاد نشده است، بلکه برای نجات بشریت از جهنم است».