نسیم برنجی - دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه تهران (Berenji.nasim@gmail.com)
۱۴۰۰/۱۰/۱۸
اگر بخواهیم رویداد های سیاست بین الملل در سال ۲۰۲۱ و تاثیر آنها بر سازمان ملل متحد را بررسی نماییم، باید به سه رویداد مهم اشاره کنیم؛ رویداد هایی که قطعا در تاریخ سیاست بین الملل ماندگار خواهند شد. نخست؛ پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که با حوادث و اتفاقات عجیبی همراه بود، اما سبب ساز بازگشت امریکا به جامعه جهانی و چند جانبه گرایی نیز بود. دوم؛ امضای پیمان امنیتی آکوس (AUKUS) است که بدعتی در امور رژیم کنترل تسلیحات هسته ای آورد و زنگ خطری برای چین و فرانسه و اتحادیه اروپا محسوب می شود و به نوعی تفسیر جدیدی از فصل هشتم منشور ملل متحد ارائه نمود. نهایتا سومین رویداد، خروج آمریکا از افغانستان بود که بحرانی جدی را رقم زد و سازمان ملل متحد را با چالش هایی از جمله بررسی عضویت دولت جدید افغانستان، مواجه ساخت.
پیروزی جو بایدن؛ بازگشت امریکا به جامعه جهانی
انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۱ امریکا با اتفاقات عجیب و کم نظیری همراه بود؛ گذشته از اینکه دونالد ترامپ به عنوان یک رئیس جمهور تک دوره ای از قدرت برکنار شد و تک دوره ای بودن در این کشور اتفاق خاص و کم نظیری است، ما شاهد حوادث حیرت آور ۶ ژانویه و حمله هواداران ترامپ به کنگره بودیم. در امریکای مدعی دموکراسی، چنان ارزش های دموکراتیک زیر پای گذاشته شد که گویی فرسنگ ها از مدنیت فاصله دارند. دونالد ترامپ بر تقلب در انتخابات پای فشاری می کند، نهاد های ناظر بر انتخابات را زیر سوال می برد و دقیقا در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ (۱۷ دی ۱۳۹۹) هواداران ترامپ به ساختمان کنگره هجوم می برند؛ همه این اتفاقات واقعیت نزول و مرگ تدریجی دموکراسی را نمایان می کرد و از این جهت در تاریخ خواهند ماند.
ترامپ به عنوان یکی از متفاوت ترین رئیس جمهوران امریکا و حتی جهان، ماجرا های بسیاری را رقم زد، و با پیگیری رویه یک جانبه گرایی در سطح بین الملل علاوه بر آنکه قدرت نرم کشور را رو به سقوط برد، چالش هایی نیز برای جامعه بین المللی ایجاد کرد. ترامپ بر اساس هژمون گرایی و نظامی گری اقدامات یکجانبه خود را در عرصه بین الملل با خروج از توافقات بین المللی و تحریم هایی علیه ایران، نفتا، ترنس-پسفیک، یونسکو، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، توافق پاریس و توافق نیویورک به پیش برد و آشکار ساخت که دغدغه های جامعه جهانی به هیچ عنوان برای او اهمیت ندارد و به ویژه با ترور سردار سلیمانی ضمن نقض حقوق بین الملل از جمله نقض حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی عراق، ممنوعیت تهدید یا توسل به زور و نقض حقوق بشر، از هیچ رفتاری که بر هم زننده نظم و امنیت بین المللی باشد ابایی ندارد.
بر این اساس ادامه حکومت ترامپ تهدید بزرگی برای جامعه جهانی محسوب می شد. اما پس از شکست ترامپ در انتخابات ۲۰۲۱، جو بایدن سعی کرد با رویکرد ترامپیسم زدایی، انحطاط سیاسی، مدنی و فرهنگی امریکا را درمان کند و مشروعیت از دست رفته امریکا در جامعه بین الملل را بازگرداند و به این منظور بازگشت به توافقات بین المللی را در دستور کار خود قرار داد و به عنوان اولین اقدام، به توافقنامه آب و هوایی پاریس بازپیوست، و این در واقع به معنای آن است که ایالات متحده باردیگر به چند جانبه گرایی بازگشته و مجبور به پیروی از توافقنامه اقلیمی پاریس خواهد بود و همچنین این بار با توجه به تحولات جهانی و غیبت ۴ ساله امریکا، نوع حضور ایالات متحده در پیمان پاریس نیز متفاوت تر از قبل خواهد بود و دیگر نه در جایگاه رهبر، بلکه باید با حسی فروتنانه تر، مشارکت کند.
از نشانه های دیگر بازگشت امریکا به جامعه جهانی در سال ۲۰۲۱، دستور جو بایدن برای باز پیوستن دوباره به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بود که ترامپ سه سال قبل در اعتراض به تمرکز نامناسب شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بر اسرائیل عضویت کشورش را در این شورا لغو کرده بود. اما دولت جدید امریکا تواست بدون مواجهه با مخالفتی، طی یک رای گیری محرمانه از ۱۹۳ عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۶۸ رای مثبت برای بازگشت به شورای حقوق بشر سازمان ملل دریافت کند.
بنابراین، پیروزی جو بایدن در سال ۲۰۲۱ به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای سیاست بین الملل، از نظر سازمان ملل متحد مثبت ارزیابی می شود چرا که بار دیگر ارزش های چند جانبه گرایی، حقوق بشری و حقوق بین الملل مورد توجه قرار گرفت هرچند که شاید این اقدامات صرفا در جهت پروپاگاندای جهانی امریکا باشد.
پیمان امنیتی آکوس AUKUS؛ تفسیر جنگ سردی از فصل هشتم منشور ملل متحد
۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱ بود که رهبران انگلیس، استرالیا و آمریکا در یک کنفرانس خبری از امضای یک پیمان امنیتی سه جانبه موسوم به AUKUS خبر دادند، که در واقع بر اساس فصل هشتم منشور ملل متحد می توان آن را یک توافقنامه منطقه ای دانست. اما بدعت جدیدی که این توافقنامه آورده است به نوعی تفسیر جنگ سردی از فصل هشتم منشور را ارائه می کند و رویه ای ناثواب را در امر کنترل تسلیحات هسته ای بنیان خواهد نهاد. نکته مهم آکوس آن بود که بر اساس این پیمان استرالیا به عنوان کشوری که سلاح هسته ای ندارد، نه تنها از این پس می تواند زیردریایی اتمی داشته باشد بلکه حتی کمک های انگلیس و امریکا را نیز در تولید این زیردریایی ها خواهد داشت! این پیمان واکنش های زیادی را در پی داشت که مهمترین آنها واکنش و موضع انتقادی فرانسه، چین و اتحادیه اروپا بود. پیمان امنیتی AUKUS، خنجر از پشتی به فرانسه تعریف شد و فرانسه را به شدت غافلگیر کرد تا جایی که حتی قرار فروش ۱۲ زیردریایی متعارف از سوی فرانسه به استرالیا منتفی شد، چرا که امریکا و انگلیس قراردادی برای تحویل زیردریایی های اتمی به استرالیا را امضا کردند و عملا فرانسه از بازی کنار گذاشتند، احتمالا به این خاطر که ایالات متحده فکر می کند، فرانسه زیادی به چین نزدیک شده است! از سوی دیگر چین نیز این پیمان را تهدیدی علیه خود و عامل بی ثباتی در منطقه جنوب شرقی آسیا و اقیانوس آرام تفسیر نموده و این پیمان را اقدامی در فضای جنگ سرد برآورد کرده است. پیمان AUKUS از نظر چینی ها مسابقه تسلیحاتی دیگری است که در حقیقت ضربه به تمام تلاش ها و همکاری ها در جهت کنترل تسلیحات اتمی است. موضع اتحادیه اروپا نسبت به پیمان آکوس نیز حائز اهمیت است. پس از خروج بریتانیا از اتحادیه و سپس پیوستن آن به پیمان نظامی آکوس که در واقع یک بلوک انگلیسی زبان امنیتی است، این رویداد برای اتحادیه اروپا رقیب تازه ای محسوب می شود چرا که اساسا اتحادیه اروپا رویکردی اقتصادی دارد و در بحث مسائل امنیتی و نظامی در برابر چنین پیمان هایی احساس خطر و ضعف خواهد داشت.
پیمان آکوس را میتوان ذیل فصل هشتم منشور سازمان ملل متحد تبیین کرد. در ماده ۵۲ منشور آمده است که «هیچیک از مقررات این منشور مانع وجود قراردادها یا موسسات منطقه ای برای انجام امور مربوط به حفظ صلح و امنیت بینالمللی که متناسب برای اقدامات منطقهای باشد نیست، مشروط بر اینکه اینگونه قراردادها یا موسسات و فعالیتهای آنها با مقاصد و اصول ملل متحد سازگار باشد». اما آیا واقعا پیمان آکوس به روح، هدف و اصول منشور ملل متحد پایبند بوده؟ همانطور که اشاره شد نکته مهم و بحث برانگیز این پیمان آن است که برای اولین بار به کشوری که سلاح اتمی ندارد اجازه داده می شود که زیر دریایی اتمی در اختیار داشته باشد و حتی آن را تولید نماید. همین امر است که از نظر بسیاری از کشور ها، این پیمان تحریک آمیز و تهدیدی علیه امنیت آنها برآورد شده و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز آن را امری بسیار پیچیده توصیف کرده است که بازرسی و نظارت برآن دشوار خواهد بود.
درواقع چنین بلوک بندی های نظامی با تشدید مسابقات تسلیحاتی به نوعی فضای جنگ سرد را تداعی می کنند که قدرت های جهان برای تامین امنیت و منافع شان بیش از پیش از کانال های مسالمت آمیز دور می شوند و تلاش ها و دستاوردهای همکاری کشورها در زمینه کنترل تسلیحات هسته ای را زیر سوال می برند، و این می تواند زنگ خطری برای امنیت جهانی باشد و نقش سازمان ملل متحد را در برقراری امنیت و صلح جهانی، به چالش بکشد.
خروج امریکا از افغانستان؛ درخواست حضور طالبان در سازمان ملل متحد
مسئله خروج از افغانستان در دولت ترامپ نیز مطرح بود اما نوع خروج امریکا از افغانستان در دولت بایدن، مورد انتقاد دوست و دشمن امریکا قرار گرفت. حتی در داخل امریکا بسیاری از دموکرات ها نیز منتقد شدند و این مسئله به نقطه عطفی در تغییر سیاست خارجی متحدان امریکا مبدل شد. صحنه های دردناکی از افغان ها که به دور C-۱۷ های امریکایی در کابل جمع شده بودند، جهان را تحت تاثیر قرار داد و تصاویر و ویدیو هایی را برجای گذاشت که تا همیشه برای امریکا مایه ننگ و شرمساری خواهد بود.
اما به هر روی بحران افغانستان در ۲۰۲۱ بار مسئولیت سازمان ملل متحد در قبال افغانستان را چند برابر کرد، و یکی از مهمترین چالش هایی که برای سازمان ملل ایجاد کرد بحث عضویت یک حکومت جدید در مجمع عمومی سازمان ملل متحد است. معمولا درخواست عضویت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، توسط دولت جدیدی که از اعتبار قابل قبولی در سطح بین الملل بهره مند نباشد و یا به طریق کودتا یا مخاصمه مسلحانه به قدرت رسیده باشد، چالش جدی برای سازمان ملل است و از آنجایی که هیچ یک از دولت های انزوا طلب حتی کره شمالی هم از فرصت عضویت در سازمان ملل متحد چشم پوشی نکرده اند، طالبان نیز از این فرصت نخواهد گذشت، چرا که اساسا حضور در سازمان ملل مهر تاییدی بر مشروعیت و شناسایی بین المللی حکومت هاست.
بر این اساس، امارات اسلامی با معرفی سفیر خواستار حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد. اما پس از رد این درخواست توسط کمیته بررسی صلاحیت عضویت، مجمع عمومی سازمان ملل تصمیم گیری در مورد کرسی افغانستان را به تعویق انداخت. این تصمیم اگر چه در شرایطی اخذ شد که جو دیپلماتیک بین المللی نسبت به تضمین های طالبان خوش بین نبود و اعتماد سازی طالبان امری زمانبر خواهد بود اما در واقع این تصمیم به بایکوت دیپلماتیک طالبان می انجامد. در این شرایط طالبان هیچ گونه حق رایی در خصوص اعلامیه ها و قطعنامه هایی که مستقیما به سرنوشت افغانستان مربوط می شود نخواهند داشت.
بنابراین مسئولیت سازمان ملل در خصوص بحران افغانستان بیش از پیش سنگین شده و انتظار می رود سازمان ملل متحد فارغ از اهمیت به حیثیت سیاسی سازمان و سابقه طالبان تصمیمی را اتخاذ کند که اولا حقوق اساسی ساکنین افغانستان در آن لحاظ شده باشد و ثانیا مقدمات مسئولیت پذیری بیشتر امارات اسلامی را در جامعه جهانی فراهم آورد.