آقای نادری- دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
رسیدگی به وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان در دیوان بین المللی کیفری یکی از بحث برانگیزترین موضوعاتی است که دامنه آن از میان حقوقدانان فراتر رفته و سبب موضع گیری دولتها، نهادها و شخصیتهای بین المللی شده است. علت این امر، یکی وجود پیچیدگی خاص حقوقی مطرح در این وضعیت در چارچوب خود دیوان و همچنین واکنش هایی است که از سوی برخی دولت های قدرتمند، نظیر ایالات متحده، در قبال این رسیدگی مشاهده می شود. ایالات متحده که پیشتر دیوان بین المللی کیفری را تهدید به اعمال تدابیری نظیر محدودیت های مسافرتی علیه کارکان و مقامات کرده بود، در طی روزهای اخیر آن را عملی کرده و دستورالعملی در این خصوص صادر کرده است. در نوشتار پیشرو که در دو بخش تهیه شده، تلاش خواهد شد که ابتدا (در بخش نخست) روند رسیدگی به وضعیت افغانستان در دیوان بین المللی کیفری بیان گردد و در مرتبه دیگر(بخش دوم)، واکنش ایالات متحده و توانایی های حقوقی و غیرحقوقی این دولت برای جلوگیری از پیشبرد رسیدگی به وضعیت افغانستان در دیوان مورد بحث قرار گیرد.
مطابق ماده 15 اساسنامه رم، دادستان میتواند، راسا، تحقیقاتی را در خصوص یک وضعیت آغاز کند، بی آنکه ارجاعی از سوی یک کشور عضو اساسنامه یا شورای امنیت ملل متحد صورت گرفته باشد. با این حال، در چنین حالتی، یکی از شعب رسیدگیکننده بدوی، می بایست مجوز انجام تحقیقات را صادر نماید. آغاز بررسیهای مقدماتی وقایع در وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان به سال 2007 باز میگردد. مطابق ماده 15 اساسنامه، در رابطه با وضعیت افغانستان، دفتر دادستانی، تا سال 2017، بالغ بر 125 مکاتبه حاوی اطلاعات و شواهد مبتنی بر احتمال ارتکاب برخی جرایم مشمول صلاحیت دیوان دریافت کرده است. دادستان، با ارائه یادداشت 30 اکتبر 2017 مطابق با ماده 45 آییننامه دیوان، ریاست دیوان را از قصد خود مبنی بر درخواست مجوز آغاز تحقیق در وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان به موجب بند 3 ماده 15 اساسنامه باخبر ساخت. در تصمیم 3 نوامبر 2017، ریاست دیوان، وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان را به شعبه سوم رسیدگیهای بدوی محول داشت. در تاریخ 20 نوامبر 2017، دفتر دادستانی درخواست صدور مجوز برای تحقیق در وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان را از تاریخ 1 ژوئیه 2002، به شعبه رسیدگیهای بدوی تسلیم داشت. بطور خاص، دفتر دادستانی به دنبال کسب مجوز تحقیق در مورد جنایاتی است که احتمال میرود از تاریخ 1 مه 2003 در سرزمین افغانستان رخ دادهاند (مطابق بند 44). همچنین، درخواست فوق، شامل تحقیق در خصوص جرایمی نیز میشود که از تاریخ 1 ژوئیه 2002 در سرزمین برخی دیگر از دولتهای عضو اساسنامه رم ارتکاب یافته اند ولیکن با مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی در افغانستان پیوند کافی دارند (مطابق بند 55).
دفتر دادستانی در اسناد گوناگون، از جمله نامه درخواست کسب مجوز (بندهای 68 تا 71 و بندهای 187 تا 260) و نیز در گزارش سالانه پیرامون فعالیتهای تحقیقاتی مقدماتی سال 2017 (بندهای 253 تا 255) به بیان برخی اقداماتی که گفته میشود توسط نیروهای مسلح ایالات متحده و اعضای آژانس مرکزی اطلاعات انجام شدهاند، پرداخته است. بنا بر گزارش منتشر شده توسط دفتر دادستانی، اطلاعات موجود مبنای معقولی برای این باور فراهم میکنند که از تاریخ 1 مه 2003، نیروهای مسلح ایالات متحده مرتکب جنایات جنگی شکنجه و رفتار ظالمانه ذیل جز (1) قسمت (ج) بند 2 ماده 8 اساسنامه رم و نیز هتک حرمت به کرامت فردی ذیل جز (2) قسمت (ج) بند 2 ماده 8 اساسنامه و همچنین تجاوز جنسی و سایر انواع خشونت جنسی ذیل جز (6) قسمت (ﻫ) بند 2 ماده 8 اساسنامه شدهاند. به گفته دادستانی در بند 240 گزارش سالانه 2017، این جنایات در بافتار یک مخاصمه مسلحانه غیر بینالمللی رخ دادهاند. افزون بر این، شواهد موجود مبنای معقولی برای باور فراهم میکنند که از تاریخ 1 ژوئیه 2002، اعضای آژانس مرکزی اطلاعات (سیا) ذیل جز (1) قسمت (ج) بند 2 ماده 8 اساسنامه رم مرتکب جنایات جنگی شکنجه و رفتار ظالمانه و نیز مطابق جز (2) قسمت (ج) بند 2 ماده 8 اساسنامه، مرتکب جنایت جنگی هتک حرمت به کرامت فردی و همچنین وفق جز (6) قسمت (ﻫ) بند 2 ماده 8 اساسنامه مرتکب تجاوز جنسی و سایر انواع خشونت جنسی شدهاند(بندهای 191 تا 260 درخواست کسب مجوز). این جنایات نیز در بافتار و با پیوند با مخاصمه مسلحانه غیر بینالمللی، هم در قلمرو افغانستان و هم در قلمرو برخی دیگر از دولتهای عضو اساسنامه رم ارتکاب یافتهاند (بندهای 125 تا 137 درخواست کسب مجوز). به ویژه، اطلاعات و قرائن موجود مبنای معقولی برای باور فراهم میکنند که دستکم 54 نفر از بازداشت شدگان توسط اعضای نیروهای مسلح ایالات متحده در معرض شکنجه، رفتار بیرحمانه، هتک حرمت به کرامت فردی، تجاوز و یا خشونت جنسی قرار گرفتهاند که این جنایات در قلمرو سرزمینی افغانستان و در دوره زمانی 2003 تا 2004 رخ دادهاند. شواهد و مستندات موجود مبنای معقولی برای باور فراهم میکنند که حداقل 24 نفر از بازداشت شدگان توسط اعضای آژانس مرکزی اطلاعات ایالات متحده در معرض شکنجه، رفتار بیرحمانه، هتک حرمت به کرامت فردی، تجاوز و یا خشونت جنسی قرار گرفتهاند که این جنایات در قلمرو سرزمینی افغانستان و برخی دیگر از دولتهای عضو اساسنامه رم، از جمله لهستان، رومانی و لیتوانی، و در دوره زمانی 2003 تا 2004 رخ دادهاند (بند 254 گزارش سالانه 2017). اطلاعات موجود حاکی از آن است که جنایات ادعایی، در بافتار مخاصمه مسلحانه در وضعیت افغانستان روی دادهاند و با آن درگیری پیوند دارند. بطور خاص، گفته می شود که این جنایات علیه بازداشتشدگانی انجام شده است که مشکوک به عضویت در و یا همکاری با طالبان ویا القاعده بودند. به گفته دفتر دادستانی، در بندهای 194، 122، 129 و 245 درخواست کسب مجوز، تکنیکهای بازجویی بعنوان بخشی از یک سیاست کسب اطلاعات طراحی و اجرا شده و به نظر میرسد در چارچوب نیروهای مسلح ایالات متحده، وزارت دفاع ایالات متحده، آژانس مرکزی اطلاعات و سایر بخشهای دولت ایالات متحده مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در نهایت مجوز انجام آن صادر شده است (بند 255 گزارش سالانه 2017).
دفتر دادستانی، البته، در اسناد گوناگون، از جمله نامه درخواست کسب مجوز (بندهای 187 تا 268) و نیز در گزارش سالانه 2017 خود (بندهای 267 تا 275) جهات حقوقی برخی اقداماتی که گفته میشود توسط نیروهای مسلح ایالات متحده و اعضای آژانس مرکزی اطلاعات انجام شدهاند را شرح داده است. در خصوص اصل تکمیلی بودن صلاحیت دیوان، دفتر دادستانی اشاره میکند که اطلاعات موجود حاکی از آن است که در این مرحله هیچگونه تحقیقات و پیگردی علیه کسانی که مسئولیت ارتکاب جنایات فوقالذکر را دارند، در جریان نیست. دادستانی دیوان به یکی از ایرادات صلاحیتی ایالات متحده پاسخ میدهد که درخصوص بدرفتاری های انجام شده نیروهای متبوعش، تحقیقاتی انجام داده است. دادستانی در بند 268 گزارش سالانه 2017 اشاره میکند که اگرچه ایالات متحده مدعی انجام تحقیقات پیرامون مسئله سوءاستفاده از زندانیان تحقیقات است، تا آنجا که قابل تشخیص است، اما به نظر میرسد که تحقیقات و یا پیگردهای قانونی انجام شده در خصوص اقدامات یاد شده، عمدتا علیه کسانی صورت گرفته که مرتکب مستقیم ویا فیزیکی جرایم بودهاند ویا آنکه علیه مافوق مستقیم این افراد بوده است. شعبه رسیدگیهای بدوی، البته شواهد ارائه شده توسط دفتر دادستانی را پذیرفت و اشاره داشت که به نظر نمیرسد هیچکدام از تحقیقات انجام شده توسط مقامات ایالات متحده، شامل بررسی مسئولیت کیفری کسانی باشد که مسئولیت توسعه، صدور مجوز و نظارت بر اجرای آن دسته از تکنیکهای بازجویی را برعهده دارند که توسط نیروهای آمریکایی بکار گرفته شدند، به نحوی که در نهایت منجر به وقوع برخی جرایم مشمول صلاحیت دیوان بینالمللی کیفری گردید (بند 79 رای 12 آوریل 2019).
علیرغم تلاشهای بسیار، دفتر دادستانی نتوانسته است به اطلاعات و مدارکی دست پیدا کند که با درجهای از قطعیت نشان دهند در مورد پرونده سوءاستفاده از بازداشت شدگان توسط نیروهای مسلح ایالات متحده رسیدگیهای قضائی انجام شده است (بند 267 تا 271 گزارش سال 2017). مطابق با آنچه که در درخواست کسب مجوز 20 نوامبر 2017 دفتر دادستانی ذکر شده بود (بند 296)، شعبه رسیدگیهای مقدماتی نیز در تصمیم خود در خصوص درخواست دفتر دادستانی تصریح میکند که اطلاعات موجود حاکی از آن هستند که هیچگونه تحقیقات و پیگردی برای مجازات جنایات ارتکابی توسط اعضای آژانس مرکزی اطلاعات ایالات متحده، انجام نشده است (بند 78 رای 12 آوریل 2019). به نظر میرسد تحقیقات محدود و یا رسیدگیهای کیفری انجام شده نیز، در خصوص کسانی صورت پذیرفته که مرتکب فیزیکی و مستقیم جنایات بودهاند یا آنکه وظایف خود را در چارچوب راهنمایی های قانونی ارائه شده توسط دفتر مشاور حقوقی در خصوص بازجویی از بازداشت شدگان بخوبی انجام ندادهاند (بند 268 گزارش سال 2017). دادستانی دیوان، با اشاره به گزارش کمیته اطلاعاتی سنای ایالات متحده در خصوص رویکرد آژانس اطلاعات مرکزی به عدم پیگیری رسیدگی قضائی علیه ماموران خود، اشاره میکند که به نظر نمیرسد هیچکدام از تحقیقات انجام شده توسط مقامات ایالات متحده، شامل بررسی مسئولیت کیفری کسانی باشد که مسئولیت توسعه، صدور مجوز و نظارت بر اجرای آن دسته از تکنیکهای بازجویی را برعهده دارند که توسط نیروهای آژانس اطلاعات مرکزی بکار گرفته شدند، به نحوی که در نهایت منجر به وقوع برخی جرایم مشمول صلاحیت دیوان بینالمللی کیفری گردید (بند 312 درخواست کسب مجوز).
در رابطه با دادرسیهای انجام شده در دیگر دولتها، دفتر دادستانی، حداقل در زمان انتشار گزارش خود، بیان میکند که تحقیقات درخصوص جنایاتی که گفته میشود توسط اعضای آژانس اطلاعات مرکزی انجام شدهاند، در کشورهای لهستان، رومانی و لیتوانی جریان دارد (بند 270 گزارش سال 2017). علاوه بر این، در رابطه با جنایاتی که گفته میشود توسط اعضای نیروهای بینالمللی ارتکاب یافتهاند، مطابق با توافقنامه وضعیت نیروها میان افغانستان و دولتهای مشارکتکننده در ائتلاف ایساف (بند 1 ماده 11)، هیچ تحقیق و یا رسیدگی قضائی در جریان نیست (بند 271 گزارش سال 2017).
در ارتباط با معیار «شدت»، شعبه رسیدگیهای مقدماتی دیوان بسیار کوتاه به بحث ورود پیدا میکند. دیوان در رای 12 آوریل 2019 خود، تنها به شدید بودن ذاتی اعمالی که مصداق شکنجه قرار گیرند و شرایطی که احتمالا متضمن دخالت برخی مقامات رسمی است، اشاره میکند (بند 85) و استنادات دادستانی را میپذیرد (بند 86). در این راستا، دفتر دادستانی اشاره کرده بود تحقیقات پیرامون افرادی است که بواسطه ابداع، صدور مجوز یا نظارت بر اجرای تکنیکهای بازجویی توسط نیروهای مسلح آمریکا و اعضای آژانس مرکزی اطلاعات، به نحوی که سبب ارتکاب جرایم مشمول صلاحیت دیوان شده است، دارای بیشترین مسئولیت کیفری هستند (بند 272 گزارش سال 2017 و بند 353 درخواست کسب مجوز). در خصوص نیروهای مسلح آمریکا، دادستانی معتقد است نزدیک به 10 هزار نفر قربانی رفتارهای غلط نیروهای ایالات متحده بودهاند. این رفتارها، براساس سیاستهای رسمی بازجویی، در سطح محلی رخ دادهاند، اما هم از نظر تعداد و هم از منظر کیفی، بسیار شدید و جدی بوده اند و مستوجب مسئولیت فردی در ساختار سلسلهمراتبی فرماندهی هستند (بند 355 درخواست کسب مجوز).
همچنین، لازم به ذکر است که دیوان خود درخصوص شدید بودن جرایم با دادستانی همسو است (بندهای 80 تا 86 رای 12 آوریل 2019). در بند 274 گزارش دفتر دادستانی بیان شده که رفتار آژانس مرکزی اطلاعات با بازداشتشدگان، از نظر کیفی، کاملاً جدی و شدید بوده است. شواهد حاکیست که جرایم فوقالذکر با خشونت خاصی انجام شده اندکه از جمله آن میتوان به ایراد صدمات جدی جسمی و روانی در دوره های زمانی طولانی مدت اشاره کرد که شامل توهین به ارزشهای فرهنگی و مذهبی بوده و آسیبهای جدی به قربانیان وارد کرده است. دفتر دادستانی با اشاره به آنچه «تکنیکهای پیشرفته بازجویی» نامیده میشود (پانوشت شماره 266 و بند 211 درخواست کسب مجوز) بیان میکند که به سبب کاربرد چنین روشهایی، قربانیان دچار مشکلات روحی، مسائل روانشناختی و رفتاری از جمله توهم، پارانویا، بیخوابی، خودآزاری شدهاند که بعضا به خودکشی منتهی گردیده است (بند 274 گزارش سال 2017).
اما بحثبرانگیزترین موضوعی که در خصوص وضعیت افغانستان، از نظر حقوقی مطرح شد موضوع «منافع عدالت» بود که در ابتدای امر انتقادات فراوانی به دیوان روانه ساخت (بنگرید، از میان آنها، به اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا و اینجا). از منظر دفتر دادستانی، «شدت و گستره جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت ارتکابی در وضعیت افغانستان، انجام آنها در طول زمان و حتی ادامهی آنها تا دوران حاضر» و وجود «طیف گستردهای از متهمان که شامل تمامی طرفین درگیر در مخاصمه» (بند 275 گزارش سال 2017)، الگوهای تکرارشوندهی جنایات و نیز چشمانداز محدودی که برای پاسخگویی در سطوح ملی وجود دارد (بند 364 درخواست کسب مجوز)، همگی بر ضرورت آغاز تحقیقات صحه میگذارند. از این رو، دادستانی در نتیجهگیری مربوط به منافع عدالت، در بند 275 گزارش سال 2017، اشاره میکند که «در پرتو دستورکار دادستانی و هدف و مقصود اساسنامه و براساس شواهد موجود، دفتر دادستانی هیچ دلیلی که بر اساس آن پذیرفته شود آغاز به تحقیق [در وضعیت افغانستان] در راستای منافع عدالت نخواهد بود، شناسایی نکرده است.»
بر مبنای موارد گفته شده، در تاریخ 20 نوامبر 2017، دادستانی دیوان درخواست کسب مجوز تحقیقات در مورد جنایات ادعا شده در جمهوری اسلامی افغانستان را که از اول ماه مه 2003 و همچنین جنایات مرتبط با آنها که از 1 ژوئیه 2002 در سایر کشورهای عضو ارتکاب یافتهاند، ارائه داد. درخواست شامل: جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی ارتکابی از سوی طالبان و گروه های وابسته به آن؛ نیروهای امنیت ملی افغانستان برای ارتکاب برخی جنایات جنگی؛ و نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا و آژانس اطلاعات مرکزی آن در مورد ارتکاب احتمالی برخی جنایات جنگی مشمول صلاحیت دیوان بود. ولیکن، در تاریخ 12 آوریل سال 2019، شعبه مقدماتی دوم درخواست دادستانی را رد کرد و اجازه انجام تحقیقات در وضعیت افغانستان را صادر نکرد (بند 96). مطابق بند چهار ماده 15 اساسنامه، شعبه رسیدگیهای مقدماتی موظف بود تعیین نماید که درخصوص صدور مجوز آغاز تحقیقات، آیا مبنای معقولی برای پیگیری تحقیقات در وضعیت افغانستان وجود دارد یا خیر، و اینکه آیا به نظر میرسد پروندههای احتمالی در صلاحیت دیوان باشند یا خیر. از این رو، شعبه رسیدگیهای بدوی، در بند 96 رای 12 آوریل 2019، بیان داشت «با وجود اینکه تمامی پیشنیازهای مربوط به صلاحیت و قابلیت استماع قابل احراز هستند، بررسی وضعیت افغانستان نمیتواند در راستای تامین منافع عدالت باشد.»
با رد درخواست و در پاسخ به این ایراد، دادستانی با مطرح کردن دو دلیل، درخواست تجدیدنظر نمود. مبنای استیناف دادستانی این بود که شعبه رسیدگیهای بدوی، با تعیین مثبت و عینی منافع عدالت دچار اشتباه حکمی شده است (مبنای نخست استیناف) و افزون بر آن و بعنوان استدلال جایگزین، از صلاحدید خود جهت ارزیابی منافع عدالت سوءاستفاده داشته است (مبنای دوم استیناف). در تصمیم 17 سپتامبر 2019، شعبه رسیدگیهای مقدماتی، درخواست نمایندگان قانونی قربانیان برای تجدید نظر را رد کرد؛ ولیکن بخشی از درخواست تجدیدنظر دادستانی را ذیل جز 4، بند 1 ماده 82 اساسنامه پذیرفت. با درخواست تجدید نظر دادستانی، شعبه استیناف، علاوه بر بررسی کلیه لوایح کتبی ثبت شده توسط دفتر دادستانی، قربانیان و سایر شرکتکنندگان، با برپایی جلسات دادرسی شفاهی، به بررسی مبنای اعتراض دادستانی و رای 12 آوریل 2019 پرداخت.
علی ایحال، با بررسیهای انجام شده، دیوان «رای تجدیدنظر در خصوص استیناف در برابر تصمیم در مورد کسب مجوز تحقیقات در وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان» را در تاریخ 5 مارس 2020 صادر کرد. گفته شد، دادستانی با مطرح کردن دو دلیل، درخواست تجدیدنظر نمود. مبنای نخست استیناف دادستانی این بود که شعبه رسیدگیهای بدوی، با تعیین مثبت و عینی منافع عدالت دچار اشتباه حکمی شده است (بند 19). با توجه به رای صادره از سوی شعبه بدوی و استدلالهای جدید مطرح شده از سوی دفتر دادستانی، در بند 37 رای تجدیدنظر، شعبه استیناف بیان میکند که معیار «منافع عدالت» در جز (ج) بند 1 ماده 53 اساسنامه رم درج شده است، و این در حالی است که بخشی ازملاحظات دادستانی به موجب بند 3 ماده 15 اساسنامه رم، وفق ماده 48 آییننامه دیوان، مشمول تصمیم شعبه رسیدگیکننده بدوی ذیل بند 4 ماده 15 اساسنامه نمیشود. شعبه تجدیدنظر در جریان بررسیهای خود، در خصوص مبنای نخست استیناف، در بند 45، نتیجه میگیرد که:
« نگاهی ساده به مقررات قانونی مربوط، در زمینه متعلق به آنها، نشان میدهد که شعبه رسیدگیکننده بدوی، به موجب بند 4 ماده 15 اساسنامه تنها موظف است که اطلاعات و شواهد موجود در درخواست دادستانی [برای آغاز تحقیقات] را ارزیابی کند تا تعیین کند آیا مبنای معقولی برای پیشبرد تحقیقات وجود دارد یا خیر؛ در این معنا که آیا جرایمی که ارتکاب یافتهاند و [نیز] آیا پروندههایی که از انجام چنین تحقیقاتی مطرح خواهند شد، مشمول صلاحیت دیوان میشوند یا خیر. در همین رابطه، شعبه استیناف دیوان متذکر میشود که فرآیندهای مندرج در بندهای 3، 4 و 5 ماده 15 اساسنامه رم، بازبینی تصمیم دادستانی نیست. در عوض، دادستان به دنبال کسب مجوز شعبه رسیدگیهای بدوی برای ادامه فعالیت است و این مجوز باید براساس اعمال معیارهای جداگانهای باشد که توسط شعبه رسیدگیهای بدوی در بند 4 تصریح شدهاند. بنابراین، شعبه رسیدگیهای بدوی موظف است که مطابق بند 4 ماده 15 اساسنامه رم، در مورد اینکه آیا مبنای معقولی برای ادامه تحقیقات وجود دارد، تصمیم بگیرد. از شعبه رسیدگیکننده بدوی خواسته نشده است که به بازبینی ارزیابیهای دفتر دادستانی در خصوص معیارهای مندرج در جزهای (الف) و (ج)، بند 1 ماده 53 اساسنامه رم، بپردازد.»
به همین ترتیب، شعبه تجدید نظر در بند 46 رای تجدیدنظر خود بیان داشت که «شعبه رسیدگیکننده بدوی در تصمیم خود مبنی بر اینکه بررسی وضعیت افغانستان در این مرحله به منافع عدالت نمی انجامد، دچار اشتباه شده است.»
در خصوص دومین مبنای استیناف دادستانی، سوءاستفاده شعبه رسیدگیهای بدوی از صلاحدید خود جهت ارزیابی منافع عدالت، دفتر دادستانی بیان میکند هنگامی که مشخص شد آغاز تحقیقات در وضعیت افغانستان در راستای تعیین منافع عدالت نیست، شعبه رسیدگیهای مقدماتی، با عدم درخواست اطلاعات اضافی از دادستانی، از اختیارات و صلاحدید خود سوءاستفاده کرده و با درک اشتباه از عواملی که در تصمیم خود در نظر گرفته است، و با در نظر گرفتن عواملی که نمیبایست مورد توجه قرار میداد و با عدم اعتباربخشی کافی به سایر عوامل مرتبط، نادرست عمل کرده است (بند 46). البته شعبه استیناف، در رای تجدیدنظر خود درخصوص مبنای دوم درخواست تجدیدنظر دادستانی، صحبتی به میان نمیآورد و به دلیل آنکه اشتباه رای شعبه مقدماتی را احراز کرده است و نیز بر اساس این واقعیت که دادستانی مبنای دوم را بعنوان استدلال جایگزین مطرح کرده بود، اشاره کرد که نیازی به رسیدگی به درخواست دوم نیست (بند 48).
به همین سبب، با توجه به رای شعبه تجدیدنظر، دیوان بینالمللی کیفری بیانیهای صادر و اعلام داشت که دفتر دادستانی اجازه دارد تا در محدودهای که در درخواست مورخ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۷ مشخص گردیده است در مورد جرایم ادعا شده که از تاریخ ۱ می ۲۰۰۳ بدینسو در قلمرو افغانستان ارتکاب یافتهاند و همچنین سایر جرایم ادعا شده که با مخاصمه مسلحانه در افغانستان پیوند دارند و از تاریخ ۱ جولای ۲۰۰۲ بدین سو در قلمرو دولت های عضو اساسنامه رم ارتکاب یافتهاند، تحقیق نماید.
با بررسی اجمالی استنادات دفتر دادستانی، علت رد اولیه درخواست صدور مجوز برای تحقیق در وضعیت جمهوری اسلامی افغانستان و رای تجدیدنظر دیوان، بخش نخست نوشتار را به پایان رساندیم. بهرحال، اکنون، دفتر دادستانی دیوان بینالمللی کیفری، بر مبنای مقررات داخلی میتواند به بررسی و تحقیق درخصوص جرایم بینالمللی مشمول صلاحیت اساسنامه رم پرداخته و بر اساس معیارهایی که پیشتر نیز به کار برده است، به بررسی مسئولیت فردی کیفری نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده ورود پیدا کند. این اقدام البته، با واکنش ایالات متحده روبرو شد و در تاریخ 11 ژوئن 2020، با صدور «دستورالعمل اجرایی در مورد مسدود کردن دارایی برخی از افراد مرتبط با دیوان بینالمللی کیفری» اعلام کرد که قصد دارد تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای مسافرتی علیه کارکنان دیوان وضع نماید. در بخش بعدی این نوشتار، تلاش خواهد شد، ضمن بررسی دستورالعمل اجرایی یاد شده و انتقادات وارد به آن، از ظرفیتهای حقوقی و غیرحقوقی در دسترس ایالات متحده که از آنها میتواند برای جلوگیری از پیشبرد رسیدگی به وضعیت افغانستان در دیوان بینالمللی کیفری استفاده کند، صحبت به عمل آید.