دکتر ستار عزیزی-استاد حقوق بین الملل دانشگاه بوعلی سینا و موسی کرمی-دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه قم
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
با نزدیک شدن به پایانِ سال 2023 و آغاز سال 2024 میلادی، یکی از رویدادهایی که در عالم حقوق بین الملل و به ویژه حقوق بین الملل ناظر بر برپایی و فروپاشی دولت ها و حق تعیین سرنوشت و همچنین مسائل مرتبط با ژئوپلتیک منطقه قفقاز و به ویژه قضیه قره باغ خودنمایی می کند، اعلام فروپاشی «جمهوری خودخوانده آرتساخ» در یکم ژانویه 2024 از سوی مقامات استپاناکِرت پس از 33 سال است. به همین خاطر، نگارندگان بر آن شدند تا در مقاله ای کوتاه، بهار تا زمستانِ آرتساخ را به کوتاهی به تصویر بکشند و گذری بر رویدادهای مربوط به شکل گیری تا فروپاشی این دولت خودخوانده از جنگ اول تا سوم قره باغ داشته باشند. در این رابطه، به قطعنامه های شورای امنیت و دستورهای موقت دیوان بین المللی دادگستری در رابطه با مناقشه قره باغ نیز اشاره می شود.
منطقه قفقاز، که با عهدنامه گلستان (1813) بخشی و با عهدنامه ترکمنچای (1828) سرتاسر آن از پیکره ایران جدا گردید (هوشنگ طالع، تاریخ تجزیه ایران (دفتر چهارم: تجزیه قفقاز)، 1390: 273-241)، در باریکه ای طبیعی میان دریای سیاه و دریای کاسپین قرار دارد و به درازای تاریخ منطقه ای مرزی با آمیزهای از فرهنگها و مردمان گوناگون بوده است. این منطقه تقاطع اروپا و آسیا و نیز روسیه و جهان شاهی های عثمانی و ایران بوده و در طول سده ها، در قلب برنامه های راهبردی قدرت های بزرگ پرشماری قرار داشته است (Heiko Krüger, The Nagorno-Karabakh Conflict: A Legal Analysis, 2010: XII). بخشی از منطقه قفقاز با این خصوصیات، قره باغ کوهستانی است. قره باغ کوهستانی با مساحت 4388 کیلومتر مربع در جنوب شرقی رشته کوه های قفقاز کوچک و بین رودهای ارس وکُر واقع شده است. قره باغ به زبان روسی ناگورنو کاراباخ یعنی قره باغ کوهستانی از دو واژه «قر» یا «قارا» یا «قرا» (به ترکی به معنی سیاه، بزرگ و زیاد) و باغ (به معنای همان باغ در فارسی) تشکیل گردیده است. قره باغ به منطقه یا محلی اطلاق می شود که در آن جا باغ های وسیع و انبوه وجود داشته و رنگ سبز تند درختان متمایل به رنگ سیاهی بوده است (میرزا جمال جوانشیر قره باغی، تاریخ قره باغ، 1382: 1). قره باغ به لحاظ تاکستان های خود، از شهرت بسیاری برخوردار است؛ ولی به نظر می رسد در 4 دهه اخیر، «خوشه های خشم» بیش از «خوشه های شیرینِ انگور» نمایانگر وضعیت این منطقه بوده اند.
جمهوری ناگورنو-قره باغ که دارای اکثریت ارمنی است، به عنوان منطقه ای خودمختار، در دوران اتحاد جمهوری های سوسیالیستی شوروی در قلمرو جمهوری آذربایجان قرار گرفت و پس از فروپاشی شوروی، این جمهوری که به ارمنی آرتساخ نامیده می شود، از جمهوری آذربایجان اعلام استقلال نمود که با مخالفت آذربایجان روبه رو شد و به درگیری مسلحانه انجامید. همان گونه که پژوهشگران در همین تالار گفت و گو یادآوری کرده اند، «تا ۱۸۴۰ این منطقه همچنان با عنوان ایالت قره باغ شناخته می شد؛ اما پس از آن به بخش شوشا تغییر نام یافت. در اتحاد جماهیر شوروی بخشی از آن به جمهوری آذربایجان شوروی و بخشی به جمهوری ارمنستان شوروی واگذار شد. در یکی از تحولات مهم در این منطقه پیش از فروپاشی شوروی، نمایندگان شورای قره باغ و پس از آن پارلمان ارمنستان، در ژوئن ۱۹۸۸، قرهباغ را جزئی از جمهوری ارمنستان اعلام کردند. این تصمیم ارمنستان در آن زمان، به استناد ماده ۷۰ قانون اساسی ۱۹۷۷ اتحاد جماهیر شوروی (اینجا) اتخاذ شد که حق خودمختاری ملتها و الحاق داوطلبانه آن ها به هرکدام از جمهوری های اتحاد شوروی را مورد شناسایی قرار داده بود» (اینجا). منازعه بر سر سرنوشت این منطقه از آن دوران به این سو، به درگیری های مقطعی و مداوم میان دو جمهوری ارمنستان و آذربایجان و در نتیجه آن بحران آوارگان، پاک سازی قومی و نقض های فاحش و گسترده حقوق بشر از هر دو سوی مخاصمه انجامیده است (Iram Khalid, Nagorno-Karabakh Conflict, 2008: 25).
این منطقه از قفقاز جنوبی، حدود 20 درصد از کل خاک کشور جمهوری آذربایجان را تشکیل می دهد و در مدت شش سال (از سال 1988 تا 1994) و در نتیجه جنگ اول قره باغ که در آن ارمنستان دست بالا را داشت، رفته رفته به تصرف ارمنستان درآمد. توضیح آن که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری های تشکیل دهنده آن اتحادیه، جمهوری خودمختار ناگورنو-قره باغ، نخست در دوم سپتامبر 1991 اعلام خودمختاری و سپس در تاریخ دهم دسامبر همان سال، از جمهوری آذربایجان اعلام جدایی و استقلال کرد که با مخالفت آذربایجان روبه رو شد و جنگ و درگیری میان آن کشور با ارمنستان بالا گرفت که به پشتیبانی از ارمنی های قره باغ وارد معرکه شده بود (ستار عزیزی، تأسیس و جانشینی دولت ها، 1400: 178-177). در نتیجه این اعلام استقلال بود که دولت خودخوانده آرتساخ تشکیل شد. گفتنی است «دولت خودخوانده به دولتی اطلاق می شود که با وجود دارا بودن عناصر تشکیل دهنده دولت یعنی سرزمین، جمعیت و حکومت، به جهتِ عدم شناسایی از سوی اکثریت دولت ها، قادر به برقراری روابط و اهلیت استیفای حقوق خویش و اتباعش در جامعه بین المللی نیست» (ستار عزیزی، دولت های خودخوانده و جایگاه قانونی آنها در حقوق بین الملل، بهار 1402: 47). پشت بندِ سه سال درگیری که با شکست آذربایجان به پایان رسید، طرفین با میانجی گری روسیه در بیشکک قزاقستان به توافق آتش بس دست یافتند، ولی همچنان منطقه ناگورنو-قره باغ و هفت ناحیه دیگر متعلق به جمهوری آذربایجان در اشغال نظامی نیروهای ارمنستان باقی ماند (ابراهیم آقامحمدی و علی همایون آقامیرلو، بررسی مناقشه قره باغ از منظر حق تعیین سرنوشت ملت ها، 1395: 2). به نظر می رسد که دولت خودخوانده آرتساخ، در نتیجه جنگ اول قره باغ و پیروزی ارمنستان در آن، موقعیت خود را پس از تشکیل در دسامبر 1991، تا اندازه ای تثبیت کرد.
شایسته یادکرد است که در خصوص وضعیت و منازعه قره باغ، سازمان ملل متحد تا سال 1993، قطعنامه ای صادر نکرده بود که شاید بخشی از آن را بتوان نتیجه سیاست عدم مداخله این سازمان در امور داخلی اتحاد جمهوری های سوسیالیسیتی شوروی سابق دانست. پس از فروپاشی شوروی و تشدید درگیری ها در منطقه قره باغ کوهستانی و متعاقب آن، بیم تهدید صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی، این سازمان را از ورود به میدان ناگزیر ساخت. به همین خاطر، در سال 1993 بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور چندین قطعنامه از جمله قطعنامه های شماره 822، 853، 874 و 884، در این بحران ورود می کند. این شورا در قطعنامه شماره 822 خود، از جمله حاکمیت و تمامیت ارضی همه کشورهای منطقه و تعرض ناپذیری مرزهای بین المللی را مورد تصریح قرار داد، بر خروج نیروهای اشغالگر از شهرستان کلبجر و دیگر مناطق تازهاشغالشده آذربایجان تأکید نمود و از فرآیند صلح در چارچوب سازمان همکاری و امنیت اروپا پشتیبانی کرد (اینجا). در قطعنامه شماره 853، شورا خواستار توقف بی درنگ، بی قیدوشرط و کامل مخاصمه و خروج نیروهای اشغال گر از شهرستان اقدم و دیگر مناطق تازه اشغال شده آذربایجان گردید و مفاد قطعنامه پیشین خود و به ویژه حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و دیگر کشورهای منطقه را مورد تصریح قرار داد (اینجا). قطعنامه 874 نیز، بار دیگر به تصریح حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و دیگر کشورهای منطقه و تعرض ناپذیری مرزهای بین المللی پرداخت و خواستار حفظ آتش بس، توقف مخاصمات و خروج نیروها از شهرستان های تازه اشغال شده جمهوری آذربایجان شد(اینجا). در قطعنامه 884، شورا باز هم بر حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و تعرض ناپذیری مرزهای بین المللی تصریح نمود (اینجا).
چنانکه مشاهده می شود، در قطعنامه های بالا، شورای امنیت همواره ضمن تأکید بر بایستگی خودداری طرف ها از درگیری و جنگ، بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تصریح نموده و اعلام استقلال جمهوری آرتساخ را به رسمیت نشناخته است؛ آنچه هویداست، ناکامی سازمان ملل متحد و نامرادی شورای امنیت و قطعنامه های آن در پایان بخشیدن به درگیریها در این منطقه است. گفتنی است سازمان همکاری و امنیت اروپا نیز تاکنون برای حل و فصل مناقشه قره باغ چهار طرح با عنوان های طرح گام به گام، بسته قرارداد (ایجاد گروه کاری)، طرح دولت مشترک و طرح مبادله قلمرو سرزمینی ارائه کرده است که همگی با شکست روبه رو شده اند (سجاد جعفری، ارزیابی عملکرد سازمان ملل متحد و سازمان امنیت و همکاری اروپا در قبال مناقشه قره باغ، 1398: 4-3). این ناکامی های پی در پی در فیصله مسالمت آمیز مناقشه خونین قره باغ، شراره های آتشِ عفریته جنگ را باز هم روشن نگاه داشت و چرخه خشونت همچنان ادامه یافت. امری که به باور ما، به ویژه در چارچوب سازمان ملل متحد، ناشی از نگرشی یک سویه به قضیه و نادیده انگاری خواسته های اکثریت ارمنی در منطقه قره باغ دارد و همچون همیشه، بر طبل دولت گرایی کوبیده است.
در سال 2020 میلادی، با بالا گرفتن تنشها بین آذربایجان و ارمنستان، بار دیگر درگیری ها میان دو کشور آغاز شد و قره باغ در دامگه خون و آتش قرار گرفت. در این مخاصمه که به جنگ دوم قره باغ نامور شده است، آذربایجان دست بالا را داشت و نیروهای نظامی آذربایجان توانستند بسیاری از مناطق اشغال شده در جنگ اول قره باغ را از ارمنستان بازپس بگیرند. با میانجی گری روسیه، توافقی در نهم نوامبر 2020 میلادی میان دو کشور به امضای الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان، نیکول پاشینیان، نخست وزیر وقت ارمنستان و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور فدراسیون روسیه رسید و ضمن موافقت با پایان تمامی عملیات های نظامی در قره باغ، طرفین بر سر این نکات به توافق نائل آمدند: «بازگرداندن کنترل استان آغدام به آذربایجان تا بیستم نوامبر 2020؛ استقرار نیروهای حافظ صلح روسیه در امتداد خط تماس در قره باغ و دالان لاچین به مدت 5 سال و امکان افزایش این مدت در صورت عدم اعتراض طرفین؛ ایجاد مرکز صلح برای آتش بس؛ بازپس دهی استان کلبجر تا پانزدهم نوامبر و لاچین تا اول دسامبر 2020 از سوی ارمنستان به آذربایجان؛ واگذاری گذرگاهی امن در اختیار آذربایجان از سوی ارمنستان جهت آمد و شد شهروندان آذربایجانی و محموله های تجاری از منطقه خودمختار نخجوان به سرزمین اصلی آذربایجان؛ انجام تردد شهروندان ارمنی و محموله ها از منطقه قره باغ به جمهوری ارمنستان از رهگذر گذرگاه لاچین» (اینجا). در این جنگ و توافق آتش بس آن، طرفین به وضعیت دولت خودخوانده آرتساخ ورودی نکردند و به همین سبب، این دولت به حیات دوفاکتوی خود ادامه داد.
دامنه مسئله قرهباغ، به لاهه هم رسید و دو کشور، علیه یکدیگر نزد دیوان بینالمللی دادگستری طرح دعوی کردند. توضیح آنکه در تاریخ 16 سپتامبر سال 2021 میلادی، دولت آذربایجان، با استناد به کنوانسیون محو کلیه اَشکال تبعیض نژادی و با ادعای ارتکاب تبعیض نژادی علیه افراد دارای ریشه نژادی و ملی ارمنستانی، تقویت نفرت از ارامنه و ... بهدست دولت آذربایجان، مدعی نقض کنوانسیون یادشده از سوی این کشور گردید و از دیوان خواست تا در این زمینه به صدور دستور موقت دست بزند. در سوی دیگر، آذربایجان، یک هفته پس از اقدام ارمنستان و در تاریخ 23 سپتامبر 2021، ادعای مشابهی را علیه ارمنستان نزد دیوان مطرح کرد و اینبار، نوک پیکان اتهامات به سوی طرف ارمنی گرفته شد و ادعا گردید که ارمنستان با دستیازی به مجموعهای از اقدامات تبعیضآمیز علیه آذربایجانیها بر پایه ملیت یا قومیت ایشان، کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض نژادی را نقض کرده است. دیوان، در 7 دسامبر 2021، بدون ورود در بحث نقض یا عدم نقض کنوانسیون، دستورهای موقت خود را در خصوص هر دو پرونده صادر کرد (اینجا و اینجا). از جمله، به آذربایجان دستور داد تا طبق تعهدات خویش به موجب کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض نژادی، جان اشخاص دستگیرشده و تحت بازداشت خود در رابطه با درگیریهای سال 2020 را حفظ کند و اقدمات ضروری برای پیشگیری از تحریک و ترویج تنفر و تبعیض نژادی علیه ارامنه را اتخاذ نماید. دیوان همچنین به اتفاق آراء، به ارمنستان دستور داد به کنوانسیون نامبرده پایبند باشد و کلیه اقدامات ضروری برای پیشگیری از تحریک و ترویج تنفر نژادی علیه آذربایجانیها را اتخاذ کند. دیوان همچنین به اتفاق آراء، به هر دو طرف دستور داد که از انجام هر اقدامی که ممکن است اختلاف مطرح نزد این نهاد را تشدید یا بسط دهد یا حلوفصل آن را دشوارتر سازد، خودداری ورزند. هرچند شوربختانه باید با فرسته افسون سربخشیان و کیان بیگلربیگی در این تالار گفت و گو به تاریخ 25 آذر 1402 خورشیدی هم نوا شد و از بی اعتنایی مکرر به دستورهای موقت دیوان بین المللی دادگستری در قضیه قره باغ و البته قضایای دیگر سخن گفت (اینجا). برای مطالعه مطالب دیگری که در این تالار گفت و گو راجع به دادخواست های طرفین و نیز دستورهای موقت دیوان در قضیه قره باغ آمده است، بنگرید به (اینجا، اینجا و اینجا).
درگیریهای نیروهای دو کشور در منطقه قرهباغ، موجب برخورد موردی راکت به مناطق مرزی ایران نیز گردید. همچنین خبر حضور نیروهای داعش در این منطقه و بکارگیری آنها از سوی آذربایجان، بر نگرانی ایران افزود و تصمیم گیران کشور را به برگزاری رزمایش نیروهای مسلح در مرز با آذربایجان سوق داد (اینجا و اینجا). در ماههای آغازین سال 2022 میلادی نیز، قشونکشی گاهبهگاه طرفهای درگیر و بهویژه آذربایجان به مناطق مرزی دو کشور همچنان حکایت از تداوم تنشها داشت. داستان به همینجا ختم نشد و رویدادهای دیگری نیز در زمینه مسئله مورد بحث رخ نمایی کرد. گفتنی است در 19 سپتامبر 2023، برابر با 28 شهریور 1402 خورشیدی، جمهوری آذربایجان به عملیاتی که خود آن را ضدتروریستی میخواند، در منطقه قرهباغ دست زد و شعله های سومین جنگِ قره باغ زبانه کشید (اینجا). مقامات باکو بیان داشتند که این عملیات در واکنش به انتخابات برگزارشده در این منطقه در 9 سپتامر 2023 و چند فقره انفجار مین که به کشته شدن شش نفر از اتباع آذربایجان و ازجمله 4 نیروی پلیس انجامید، انجام گرفته است. در عرض 24 ساعت از آغاز این حمله و درگیریها، مقامات جمهوری آرتساخ با آتشبس موافقت کردند و طی آن پذیرفتند دولت خودخوانده آرتساخ را منحل نمایند، نیروهای خود را خلعسلاح کنند و کنترل قرهباغ کوهستانی را به دولت آذربایجان بسپارند. گزارشهای میدانی و اخبار منتشرشده حکایت از کوچِ جمعیِ فرارگونه و آوارهسایِ ارمنیهای ساکن در قرهباغ به سوی ارمنستان دارد. نیز ساموئل شهرامانیان، رئیسجمهور دولت خودخوانده آرتساخ، رسماً اعلام کرد که جمهوری آرتساخ از یکم ژانویه 2024 دیگر وجود نخواهد داشت (اینجا).
ملاحظه می شود واحدی که در آغاز دهه نود میلادی اعلام موجودیت کرد و در نتیجه جنگ اول قره باغ موقعیت آن تثبیت شد و به رغم شکست ارمنستان و پیروزی آذربایجان در جنگ دوم قره باغ به حیات خود ادامه داد، این بار در جنگ سوم قره باغ با بازیگران متعدد و اهداف متفاوت (اینجا)، رؤیای تبدیل وضعیتِ خود به دولتی دوژوره را به فراموشی می سپارد و رخت از جهانِ پرتلاطمِ دولت ها برمی بندد. اگرچه با اعلام فروپاشیِ جمهوری آرتساخ و واگذاری منطقه قره باغ به جمهوری آذربایجان، علی الظاهر پرونده قره باغ و دولت خوانده آرتساخ بسته شده است (اینجا)، ولی به نظر نمیرسد این پایانِ کارِ «مسئله قرهباغ» باشد. باید چشم به آینده دوخت و دید دستِ روزگار، در نهایت چه سرنوشتی برای این منطقه و مسئله رقم خواهد زد. ولی آنچه تاریخ به ما آموخته، آن است که خشونت، خشونت میزاید و مسائل هویتی، جز از رهگذر اتخاذِ رویکردی فرهنگی، به صورت پایدار حل و فصل نخواهند شد. به گفته ای دیگر، ما بر این باوریم که اگرچه قرار است در ژانویه 2024 میلادی پایان دولتِ خودخوانده آرتساخ رقم بخورد، ولی خوشه های خشم در این کشتزارِ خون و خشونت همچنان پابرجا هستند و چه بسا این حکایت از پایایی «مسئله قره باغ» به رغم پایانِ «دولت خودخوانده آرتساخ» حکایت داشته باشد. به ویژه دور است کودکانی که همراه یا بدونِ پدران و مادران خویش از قره باغ آواره شدند، بتوانند این آوارگیِ تلخ را از یاد ببرند. آنان بی گمان از گذشته خود خواهند پرسید و داستانِ هویت و فرهنگ، حکایتی است که «همچنان باقیست».