دکتر نسرین مصفا – استاد دانشگاه تهران
برای معلمی چون من که دهههای چندی، علاقهمندی واعتقاد خود را به حقوق بشر از طریق آموزش و پژوهش در این زمینه دنبال نموده است، تحلیل شرایط کنونی این علقه مهم بشری در پهنه گیتی، وضعیت واقعی و درک آن، هر روز سخت و سختتر می شود.
به نظر می رسد دیگر به رخ کشیدن صرف عنوان و مواد اسناد بینالمللی حقوق بشر که توسط دولتها پذیرفته شده و در بسیاری از قوانین اساسی آنها نیز یادشده، بیشتر از تحسین صرف باید مورد تامل قرار گیرند. به زعم و تجربه نگارنده، حقوق بشر فراتر از بازخوانی، استناد به اسناد و حتی یک زمینه مطالعاتی بدون امکان اجرا و انجام مسئولیت و مهمتر از همه درونیسازی آن در آحاد انسانی، جامعه، رهبران دولتها و کارگزاران بینالمللی است.
قرار نبود که ایده و جنبش بینالمللی حقوق بشر که دنیا را فراگرفت و به تدوین اسناد و تأسیس نهادهایی درمراحل مختلف، به ضرورت دنبال شد ، به حال و روزگار کنونی افتد. ایدهآل حقوق بشر در جستجوی تأمین حقوق قانونی، ملهم از تجربه و زبان اخلاقی برای بیان ارزشهای مشترک بشری برای گسترش و عنایت به آن در جهان بود وهست. ولیکن اکنون بنظر می رسد، نمی توان آن را از فقط طریق ترویج و حمایت در قالبهای کنونی و تجویزی موجود جستجو کرد.
حقوق بشر میباید زبان ستمدیدگان برای احقاق حقوق خود باشد که با بهرهمندی از آن تفاوتی در زندگی خویش یابند. البته با انصاف باید گفت موفقیتهایی در زمینه تبیین حقوقی، شناخت زمینه ها و بیان خواسته های انسانی، تا آنجا که سیاست بر آن تسلط نیابد، داشته است. انبانی از ادبیات حقوق بشر که تعریف، تبیین، برشمردن اشکال و تفاسیر را در بردارد، موجود است. تأسیس نهادها و سازوکارها، صدور قطعنامهها، تولید و انتشار گزارشها در مراجع دولتی و بینالمللی و غیردولتی از نظر کثرت و حجم صفحات، تنوع موضوعات، البته با لزوم تفسیر همه جانبه از آنها وضعیت خوبی است. ولی حال و احوال اعتقاد درونی به حقوق بشر و اجرای آن خوب نیست.
توفیق برخی نهادهای قضایی وشبیه قضایی بینالمللی در صدور آرای حقوق بشری، با وجود فرآیند کند رسیدگی قضایی ، که عمدتاً برای حمایت از حقوق مدنی و سیاسی و تنبیهات انفرادی صادر می شود قابل انکار نیست؛ ولیکن در حمایت از مردمی که نقض حقوق بشر و کرامت انسانی به وجهی مستمر در زندگی آنان تبدیل شده است، با هزاران پرسش آشکار و پاسخهای مبهم روبروست.
هدف اصلی تفکر حقوق بشر، تحقق حقوق ذاتی انسان برای ارتقا منزلت وی وکاهش آلام و رنج انسانی، ابزاری برای رفع محرومیت و تخفیف شان انسانی در مقابل عدم رعایت احترام و کرامت، بی عدالتی وانصاف ، و رفع تبعیض است . وظیفهای مشکل که در جهان پیچیده، چندوجهی، نابرابر و غیر قابل پیش بینی کنونی، اجرای آن با گذرگاهی صعبالعبور روبروست و تنها از طریق محکوم کردن و تنبیه ناقضان، آن هم گزینشی وناعادلانه، نتیجهای بدست نمیآید.
تعریف حقوق بشر با تلفیق واژگانی چند، ساده و میسور و زیباست. ولیکن در عمل می بینیم که با مجموعه ای متعارض از ارزشها و هنجارها، تناقضات ذاتی، آثار محیطی و دیگر عوامل حتی قبل از وضعیت چند سال اخیر در عرصه جهانی روبروست. وجه حقوقی آن گسترش مفهومی، حتی گاه غیرمتعارف پیدا کرده است، ولیکن تجلی واقعیت آن نه تنها مستلزم اسباب، بلکه تفکر همه جانبه درباره پیچشهایی است که در سالها و دهههای پیشین، خطور آن به مخیله انسان مشکل می نمود.
بیان ایده و حمایت از حقوق بشر بینالمللی که در منشور ملل متحد در مواد مختلف آن تکرار شده، ناشی از فجایع برخاسته از بلیه جنگ دوم جهانی بود. تدوینکنندگان منشور برای پیشگیری از جنگ و حفظ صلح و امنیت بین المللی، به حقوق بشر و آزادیهای اساسی به عنوان یکی از آرمانهای آن برای اهداف منشور عنایت کردند. برای اجرای تمهیدات آن، پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، صدها مکتوب مصوب، دهها نهاد تاسیس و در آنها هزاران نطق آتشین ایراد شدند، ولیکن از آنکه قادر باشند، حقوق بشر را به باور و اعتقاد انسانی، بهویژه در میان کسانی که بیشتر بر طبل تبلیغ حقوق بشر، اتهام و تنبیه دیگران کوبیده اند، تبدیل کنند، ناتوان بوده اند. حقوق بشر، بستر سیاسی مناسب برای اجرا میخواهد: ولیکن با سیاست قدرت بسیار درهم تنیدهاند. شرایط حاضر جهان به نظر میرسد که نیز چنین است. به چند مورد از درک سیمای معاصر این در هم تنیدگی اشاره می کنیم.
جنوب و شمال کره زمین، جوامع توسعهیافته و در حال توسعه، همه کموبیش درگیر شیوع ویروسی به غایت نامیمون هستند که به نظرمیرسد، علیرغم کوشش مثبت انجام شده برای واکسن، به اذعان دانشمندان، مهار قطعی آن هنوز در کوتاه مدت فراهم نیست. آثار صدمه و خسارات جانی گاه مرگبار آن و ضررهای مادی و اقتصادی و اجتماعی، کمتر یا بیشتر، برای بخشی از مردم جهان ملموس است و یا روایتهای آن را دیده و شنیدهاند. جنگ مرسوم در جریان نیست ولی صدمه و خوف و ابتلا و مرگ درگیر استعارههای جنگی و نظامی شده است. در این میان وظیفه زمامدارانی که به رای همین مردم بر سریر قدرت هستند، اگر نابودی ویروس با امکانات فعلی نیست، بلکه تسلی ، آرامش و ایجاد صلح در شرایط همهگیری کرونا برای آنان است.
ولیکن آنچه فراتر از این رنج و آلام بشری خودنمایی می کند، برخورد زمامدارانی است که از آزار، صدمه جسمی و روحی مردم استفاده ابزاری و سیاسی میکنند و زمینه را نیز برای خود برای رفتارهای غیرانسانی حقوق بشری فراهم می کنند.
بنظرنگارنده، این همان چالش عمده حقوق بشراست. علیرغم کوششها در زمینههایی که بیان آن رفت، به قدر کافی به درونی کردن ارزشهای حقوق بشر در عرصه جهانی توجه نشده است. البته درونیسازی خود به سلسلهای از عوامل بستگی دارد. ولیکن تاکید بر آن تا راهی عملی بیابیم، باید صورت گیرد.
متاسفانه نهادهای تاسیس شده در زمینه حقوق بشر نیز بیشتر از آنکه به محتوای انسانی و اخلاقی آن توجه داشته باشند، اسیر تشکیل جلسات، مرور گزارشها، تصویب قطعنامه و اعلامیهها، انتخابهای سیاسی با پشتوانه مالی برای کار در ارکان آنها و غیره هستند. این شرایط، قبل از شیوع کرونا هم وجود داشت. اگر نه، جامعه جهانی می بایست به آنچه که در برخی مناطق دنیا، مانند یمن در گذشته و حال و آینده میگذرد، توجه می کرد. یک نگاه حتی گذرا به زندگی میلیون ها نفر از نسل های مختلف بشری در آن کشور که سالهاست درگیرمخاصمه و آثار آن می باشند، و در بیتفاوتی اسفبار قدرتهای جهانی و درآمدهای ناشی از فروش اسلحه قربانی شده اند، کافی است تا به میزان توجه به حقوق بشر و اعتقاد رهبران سیاسی قدرتهای بزرگ به آن پی ببریم.
مثال دیگر نیز بی عملی در مقابل کاربرد غیرانسانی، ابزار تحریم است. ابزاری که در بنیان باید برای دفاع از مردم رنج دیده از نقض صلح و امنیت بین المللی در کشورها کاربرد داشته باشد.
تحریم، که از نظر تاریخی در سطح بینالمللی از زمان جامعه ملل آغاز شد، بدیل غیرقهری جنگ نظامی، گونهای دیگر از جنگ را پیش میبرد: جنگ اقتصادی. استفاده و یا تهدید به استفاده از ابزارهای اقتصادی علیه یک دولت برای تضعیف اقتصادی و با هدف کاهش قدرت سیاسی و نظامی آن، یک جنگ است. تحریم ها، دسترسی کشور مورد نظر خود را به منابع مالی و فنی، توانایی برای بهرهمندی از تجارت و دیگر عوامل محدود می کنند، تا به هدف خود دست یابند. پیروزی در این جنگ نیز همانند جنگ با ابزار نظامی به مجموعه ای از عوامل وابسته است. آثار آن نیز عواقب خواسته و ناخواسته ای از نظر سیاسی و اجتماعی و به ویژه انساندوستانه در حال و آینده به دنبال دارد. ولیکن اصل قابل تامل آن است که اصولا کارایی آن، اگر هم در شرایطی که بدون تعمد سیاسی مورد استفاده قرارگیرد، باید بر اساس آثار حقوق بشر وحقوق بشردوستانه ارزیابی گردد.
توجه عمیق تر به تهدیدات اقتصادی و اعمال تحریم ها که نه تنها در حال حاضر با شدت بیشتر، بلکه از گذشته، از طرف ایالات متحده امریکا ترویج دارد، و به وحشت در میان مردم عادی مرتب دامن می زند، رهنمونی برای امعان نظر به ارتباط آن با مفهوم موسع از تروریسم است. ویژگی عمده تروریسم، ایجاد رعب و وحشت از طریق اعمال خشونت بار برای نیل به هدف مورد نظر است.
از طرفی، زمانی قابل پذیرش از آنکه خشونت را فقط از منظر صدمه و آثار جسمی آن تلقی کنیم، گذشته است. امروزه روز پذیرش قبح خشونت روانی از طریق اعمال و کاربرد الفاظ ناشایست و تحقیر و تخفیف کرامت انسانی وایجاد خوف بلاتردید است. تحول مفهوم خشونت از خشونت فیزیکی به روانی و روحی در میان متخصصان رشته های مرتبط پذیرفته شده است. در ترورهای مرسوم مردم عمدتأ با آثار فوری اعمال خشونت بار، مجروحیت و مرگ روبرو میشوند، که نماد بارز آن چندی پیش در جامعه خودمان روی داد. و لیکن ترورهای اقتصادی با آثار روانی و وحشت برای زندگی حال و آینده مردم همراه هستند.
میدانیم اسناد و کنوانسیون های متعدد در زمینه تروریسم وجود دارد، ولیکن هنوز مفهوم تروریسم مورد وفاق عمومی جهانی از طریق یک کنوانسیون جامع قرار نگرفته و کوششها در جریان است. ولیکن می توان براین امر تامل کرد، که با توجه به آثار استفاده از خشونت کلامی و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم عادی با دغدغه تأمین مواد غذائی – دارویی، خدشه به امنیت شغلی و غیر هم شکلی از تروریسم است که از ابزار اقتصادی استفاده می کند. تروریسم فقط حمله مسلحانه به بیگناهانی در یک کشور از طریق یک حمله خشونت بار با محدودیت زمانی نیست، بلکه استفاده از ابزار اقتصادی با هدف و نیت صدمه به بیگناهان با یک ابزار غیر اخلاقی بدیل است. کاربرد این اصطلاح در شرایط کنونی حاضر، فقط یک شعار سیاسی صرف نیست. ایالات متحده آمریکا ید طولایی در ورود و اعمال برخلاف حقوق بین الملل و حقوق بشر دارد. همانگونه که پس از حمله یازدهم سپتامبر، جنگ علیه ترور را وارد ادبیات حقوق بین الملل کرد. بیان و تهدیدات مستمر گذشته و حال رئوسای جمهور و کارگزاران سیاسی و اقتصادی این دولت علیه مردم ایران همان مصداق تروریسم است که نقض حقوق بشر بوده که به دلایل سیاسی و اقتصادی، کشورهای دیگر هم بیشتر به حرف تا عمل در مقابله با آن بسنده می کنند.
حال، ادامه الفاظ و رفتارها به دامنه گستردهتر مواجهه با مردم دنیا در این بلیه جهانی شیوع ویروس کرونا کشیده شده و به جای همدردی و همدلی با مردمی که در وحشت گسترش این بیماری به ویژه در کشوهای فقیرتر به سرمی برند، به برتریجویی و قطع کمکهای مالی به سازمان جهانی بهداشت و شروط اعطای وام و غیره مبادرت می کنند. سازمان جهانی بهداشت علیرغم برخی کاستیها، حاصل نزدیک به دو سده تلاش برای همکاری بینالمللی از زمان قرن نوزدهم و سپس جامعه ملل و بعد از آن سازمان ملل متحد است که دستاوردهای زیادی در مبارزه با بیماریها داشته است. در عین حال، در مفهومسازی، هنجارسازی، و معیارسازی در عرصه بهداشت جهانی نقش عمدهای دارد.
نمونه دیگر آن را میتوان ایجاد موانع برای تصمیمگیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد دانست. در حالیکه جهانیان در سختترین شرایط بعد از جنگ جهانی دوم به سرمی برند، این نهاد حتی در صدور قطعنامه نیز درباره مواجهه با کرونا نتوانست در زمان مقتضی موفق شود و قطعنامه بی تاثیری تصویب شد: با بهانههای معمول برای کاربرد واژههای دلخواه و درنهایت به چالش کشیدن سازمان ملل متحد. این امر البته مسبوق به سابقه است. ولیکن در شرایط حال، نهایت خلاف انسانیت و حقوق بشر مردمی است که در نگرانی به سر می برند. مگر نه اینکه مقدمه منشور ملل متحد، در هفتاد و پنج سال پیش برای مصون داشتن نسلهای آینده از ترس از بلای جنگ آمده است.
در طول سالیان پس از تاسیس سازمان ملل متحد و گسترش جنبش بین المللی حقوق بشر، وضعیت حاضر بیبدیل است. نقض حقوق بشر دیگر نه در برخی از کشورها و نه در میان برخی از اقشار و گروهها وجود دارد، بلکه خوف نقض گسترده آن در پهنهای وسیع میرود. وقتی با تبعیض، فقر، نابرابری ساختاری و امثالهم ترکیب شود، آثار مشددی در پی دارد.
جهان بیش از هر زمان دیگر نیازمند همکاری وهمدلی بین المللی برای آرامش مردمی است که چشم برای ادامه زندگی و نیل به آرزوهایشان دارند. برای کمک به رسیدن به این آمال و خواستههای مشروع این مردم، می بایست به تغییر نگرش برای درونی کردن ارزشهایی که برای حفظ جان و کرامت آنان ضروری است، کمک کرد. این تغییر نگرش نیز از خلال صدور قطعنامه و گزارش و مصاحبه بیرون نمیآید. عمل مبتنی بر اعتقاد و جلب اعتماد می خواهد. مسلم است که عملکرد دولتها و زمامداران حال جهان اگر از ذهن نسل حاضر به علت ماهیت فناپذیر بشر، ازبین برود، ولیکن مکتوب تاریخ میماند. البته اگر مورخان، منافع برای تحریر تاریخ را مورد اغماض قرار دهند.
برای ترویج و حمایت از حقوق بشر، هیچ حرکتی مانند عمل راستین به آن نیست. رعایت حقوق بشر به درونی سازی در سطح خرد و کلان نیازمند است. اگر اصل را بپذیریم باید به چگونگی، راهها وعوامل آن بپردازیم. انشاالله که راه را بیابیم.