پویا یعقوبی راد - دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
۱۴۰۰/۱۲/۱۰​

اوکراین در لغت به معنای سرزمین مرزی است و این معنا خود به خوبی گویای واقعیت این سرزمین است. سرزمینی که به ناچار در مرز میان دو تفکر متضاد قرار گرفته است. از یک سو نزدیک به تفکر اقتدار گرا و بدبین همسایه قدرتمند خود یعنی روسیه است و از سوی دیگر در جوار تفکرات دموکراسی خواهانه و لیبرال اروپا قرار دارد و گویی همواره باید میان پذیرش یکی از این دو ایدئولوژی دست به انتخاب بزند، انتخابی که نه همواره آسان بوده است و نه الزاما بی هزینه.

نمود داخلی این تضاد مدت ها است که خود را در سیاست داخلی اوکراین نیز به خوبی نشان داده است. مدت ها است که نبردی داخلی میان احزاب سیاسی اوکراین در جریان است؛ احزابی که هر کدام به نوعی یا وابسته به تفکرات روسیه و به طور کلی تر شرق هستند و یا در طیف طرفداران غرب قرار می گیرند. حزب کمونیست اوکراین نمونه ای از یک حزب چپ افراطی و طرفدار شرق و حزب راست گرای آزادی در میان احزاب راست افراطی قرار دارد.

برای درک بهتر ریشه های این اختلافات درونی و البته اختلاف میان دو کشور روسیه و اوکراین باید نگاهی تاریخی به وقایع جنگ دوم جهانی بیاندازیم. با شروع جنگ دوم، اوکراین از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ به اشغال آلمان نازی درآمد اما این اشغال نظامی از منظر بسیاری از مردم اوکراین به گونه ای آزادی از چنگال دیکتاتوری بی رحم به نام استالین تفسیر شد و نیروهای نازی به عنوان نیروهای آزادی بخش مورد استقبال بخشی از مردم اوکراین قرار گرفتند. (Kiev 1941: Hitler's Battle for Supremacy in the East)

در نهایت در سال ۱۹۹۱، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در تاریخ ۲۳ آگوست، اوکراین اعلام استقلال نمود و به سرعت به سمت ایده های غربی همچون مالکیت خصوصی، بازار آزاد و رقابت تجاری حرکت کرد. فلاکتی که مردم اوکراین در نتیجه سیاست های کمونیستی تجربه کرده بودند حتی تا سالها پس از فروپاشی شوروی نیز دست از گریبان آنان بر نداشت و شاید همین مسئله البته در کنار نبود آزادی های اساسی بشر تحت سیطره حکومت خودکامه کمونیستی، ریشه های نفرت عمیق گروهی از مردم این سرزمین را نسبت به همسایه شرقی خود توجیه نماید. The Underachiever: Ukraine's Economy Since 1991

از سال ۱۹۹۴ و با شروع ریاست جمهوری لئونید کوچما، اوضاع اقتصادی رو به بهبود نهاد. کوچما که خود از سیاست مداران نزدیک به شوروی تلقی می شد و در شرق اوکراین مورد تائید طیف وسیعی از طرفداران شوروی بود با اقدامات مثبت اقتصادی خود توانست نظر مردم غرب اوکراین را نیز به خود جلب نماید و به طور کلی تر موفق شود تا موازنه ای منطقی میان شرق و غرب ایجاد نماید که ارمغان آن برای مردم اوکراین اغاز دوران رشد اقتصادی بود.

همواره دو نقطه اساسی اختلاف میان طرفداران شرق و غرب در اوکراین وجود داشته و این نقاط اختلاف یکی مسئله عضویت در ناتو و دیگری عضویت در اتحادیه اروپا بوده است. سیاست مداران طرفدار روسیه همچون ویکتور یانوکوویچ که با حرکت اعتراضی مردم اوکراین موسوم به انقلاب نارنجی در سال ۲۰۰۴ از ریاست جمهوری برکنار گردید از طرفداران عدم عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا هستند. دومین حرکت مردمی بزرگ در اوکراین بعد از انقلاب نارنجی، حرکت اعتراضی سال۲۰۱۴ بود که این بار نیز بر علیه ویکتور یانوکویچ که در آن زمان مجددا ریاست جمهوری اوکراین را بر عهده داشت شکل گرفت که منجر به روی کار آمدن خانم یولیا تیموشنکو گردید. (Ukraine: Yulia Tymoshenko released as country lurches towards split) متعاقب این حادثه دولت روسیه دست به اشغال شبه جزیره کریمه که دارای بافت جمعیتی روس تبار می باشد زد و در یک همه پرسی بحث برانگیز اعلام نمود که 96% از مردم کریمه با الحاق به روسیه موافقت نموده اند.

پس از اتفاقات سال ۲۰۱۴ و اشغال منطقه کریمه، حمایت روسیه از جدایی طلبان شرق اوکراین شکلی علنی تر و جدی تر به خود گرفت. روسیه بارها اعلام نموده بود حضور نظامی ناتو را در نزدیکی مرزهای خود تحمل نخواهد کرد و در برابر نزدیکی روزافزون دولت کی اف به غرب منفعل نخواهد بود. با تشدید حمایت های روسیه از جدایی طلبان شرق اوکراین، وضعیت در این کشور به مرحله ای بحرانی رسید که نتیجه آن آوارگی بیش از یک میلیون نفر و مرگ حدود ۲۶۰۰ تن بود. متعاقب ادامه این وضعیت، در آخرین ماه سال ۲۰۱۴، پارلمان اوکراین رای به الحاق این کشور به ناتو را صادر نمود.

در مورد علل اهمیت اوکراین برای روسیه غیر از مسائل ژئوپولیتیک، باید به مسائل اقتصادی نیز توجه ویژه کرد. اوکراین بزرگترین کشور اروپاست و دارای معادن ارزشمند بسیاری است بگونه ای که از این نظر در اروپا کم نظیر است. همچنین این کشور دروازه ورود انرژی به اروپاست و یکی از مهمترین مناطق استراتژیک در کل جهان است. بخش قابل توجهی از کل انرژی مصرفی اروپا از طریق اوکراین وارد می شود. )Are Ukraine's vast natural resources a real reason behind Russia's invasion?(

تنش میان روسیه و اوکراین در سالهای اخیر رو به افزایش قابل ملاحظه ای نهاد و نهایتا منجر به تصمیم دولت روسیه برای حمله نظامی به اوکراین شد. تصمیمی که البته از هفته ها پیش از آغاز عملیات نظامی در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ از طرف بسیاری پیش بینی شده بود و متعاقب به رسمیت شناختن جمهوری های خودخوانده شرق اوکراین توسط روسیه صورت گرفت. این اقدام، علی رغم قابل پیش بینی بودن، شوک بزرگی را به کل جهان و مخصوصا قاره اروپا وارد نمود. این اولین تهاجم نظامی پس از۷۷ سال به قاره اروپا محسوب می شود و هنوز هم به طور دقیق مشخص نیست فرجام آن به کجا ختم خواهد شد. چیزی که قطعی به نظر می رسد آن است که دولت های اروپایی و همچنین ایالات متحده در کمترین واکنش های پیش بینی شده، دست به اعمال تحریم های گسترده بر علیه روسیه خواهند زد، تحریم هایی که باید به صورت یکجانبه و چند جانبه اعمال گردند و در هیچ صورتی امکان اعمال آنها از طریق ساز و کار مطرح شده در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد به علت اعمال حق وتو از سوی روسیه وجود ندارد. همین امر البته موجبات نگرانی های عمیق تر جامعه بین المللی را فراهم نموده است زیرا اختلافی چنین عمیق میان اعضای شورای امنیت زنگ خطری جدی برای بقای سازمان ملل و در نگاهی کلی تر، صلح جهانی است. در حال حاضر شرایط بگونه ای است که نمی توان پیش بینی دقیقی از نتایج تجاوز نظامی روسیه به اوکراین داشت اما آن چه که به نظر از میان اظهارات مقامات رسمی اروپایی و امریکایی به گوش می رسد تمایل به برخوردی شدید، متناسب و البته کنترل شده است به گونه ای که امکان شعله ور شدن آتش جنگ خانمان سوز دیگری را فراهم ننماید.

آخرین مطالب تالار گفتگو

آیین نامه کمیته جوانان انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد



اطلاعات بیشتر