کرونا چه بر سر جهانی‌سازی و حقوق شهروندی می‌آورد؟

دکترحسن علیزاده - دکترای حقوق بین‌الملل و مدرس دانشگاه پیام‌نور واحد تهران جنوب

این جستار در دو بخش تقدیم می‌گردد. بخش نخست به اثرات بحران کرونا بر جهانی‌سازی می‌پردازد و در بخش دوم از حقوق شهروندی زیر چتر کووید- ۱۹ خواهیم گفت.

جهانی‌سازی؛ شاید وقتی دیگر

مفهوم جهانی‌شدن پس از پایان سیطره اتحاد جماهیر شوروی (سابق) بر حدود نیمی از این کره خاکی و با بیان پایان تاریخ فوکویاما وارد عرصه ادبیات سیاسی بین‌الملل شد. به فراخور این مفهوم دو عرصه‌ی جدید هم به روی سیاست‌گذاران بین‌المللی باز شد؛ یکی پی بردن به نقش ارتباطات و دیگری انتقال سریع و آسان اطلاعات. از هر دوی این‌ها می‌شد با استفاده از قدرت رسانه، به تنظیم افکار عمومی جهانی در راستای منافع گروه خاصی اقدام کرد. جهان کوچک‌تر می‌شد و در کنارش نظمی نوین هم قرار بود پا به عرصه وجود گذارد. دیرزمانی بود که روابط بین‌الملل به همان الگوی سنتی دولت‌ ملت‌ها، از زمان انعقاد پیمان وستفالیا (به سال ۱۶۴۸) خو کرده بود. پیمانی که مرزها را به رسمیت می‌شناخت و هر دولتی را نماینده ملتی خاص، ورای عقاید مذهبی‌ و تنها به‌لحاظ حفظ روابط صلح‌آمیز و البته تجارت با یکدیگر. از آن دوران چیزی حدود سه و نیم قرن گذشت، جهان جنگ‌های بی‌شماری به خود دید و انسان‌های بسیاری نیز کشته شدند؛ در تمامی این دوران یگانه بازیگر عرصه روابط بین‌الملل دولت‌ها بودند و بس.

با گسترش روابط بازرگانی و تجاری میان ملت‌ها، تجار برای آسان کردن روابط تجاری خود اقدام به ایجاد تشکل‌هایی کردند؛ دولت‌ها هم از این تشکل‌ها حمایت به عمل می‌آوردند. درواقع پایه و اساس سازمان‌های بین‌المللی قرار بود گذاشته شود. این امر تا قرن بیستم و دو جنگ جهانی به طول انجامید تا سازمان‌های بین‌المللی (دولتی و غیردولتی) توانستند صاحب نقشی در نزدیکی‌های دولت‌ها شوند. دولت‌ها خود را در میان بازیگران جدیدی می‌دیدند که خود در ایجادشان نقش داشتند و حال مجبور بودند به فرامین همان‌ها گوش سپارند! سازمان‌های دولتی و بعد هم غیر دولتی، شرکت‌های فراملی و نهضت‌های آزادی‌بخش یکی پس از دیگری توانستند نقشی درخور احترام و توجه میان دولت‌ها برای خود باز کنند. جهان کوچک‌تر شده بود؛ ولی بازیگرانش گوناگون‌تر و دامنه بازیگری دولت‌ها، محدودتر؛ اما طمع دولت‌ها که محدود نمی‌شد. این دولت‌ها از زمان وستفالیا عادت کرده بودند که برای تأمین منافع خود به هر رقابتی در عرصه روابط بین‌الملل تن دهند. ناسیونالیسمی که با وستفالیا قد علم کرده بود، خود در ورود تفکر لیبرالی نقش ایفا کرد و ملت‌ها برای آزادی بیشتر و دست‌یابی به نقش پررنگ‌تر، استانداردهای جدیدی را به دولت‌هایشان تحمیل کردند. درواقع جهان مدرنیته نمی‌توانست با همان الگوی کهنه ناسیونالیستی به حرکتش ادامه دهد.

با کم‌رنگ شدن حاکمیت ملی، انحصار دولت‌ها در تصمیم‌سازی‌ها رنگ باخت و نه‌تنها سازمان‌های بین‌المللی دولتی و غیردولتی، بلکه شرکت‌های فراملی و حتی افراد نیز حرفی برای گفتن پیدا کردند. رفت‌وآمدها آسان‌تر شد، کشورهای پیشرفته هم تشنه منابع خام انرژی بودند و هم نیروی متخصص انسانی، مهاجرت‌ها فزونی گرفت، فرهنگ‌ها جابه‌جا و سودای زندگی بهتر در میان ساکنین کشورهای «عقب‌مانده از قطار پیشرفت»، بیش و بیشتر.

فناوری که دیرزمانی با روشن شدن خیابان‌ها و دود بخار لوکوموتیوها شناخته می‌شد، به روی میز و در دستان هر فرد حتی از طبقه متوسط راه یافت. دیگر فناوریْ لوکس نبود، آمده بود که ارتباطات را آسان‌تر کند و دنیای آدمیان را کوچک‌تر از قبل.گویی دیگر مرزها جز بر روی اطلس‌های جهانی جایی نداشت. از دوران رایانه‌های رومیزی ویندوزی و آیفون اپل دیر زمانی نگذشته. از این سویِ جهان به آن سو همگان با لمس دکمه‌ای در آن واحد ارتباط تصویری و صوتی می‌گیرند. با این حال در بدو آغاز دهه سوم از قرن جدید، یک ویروس هم سودای مهاجرت داشت، از شرق به سرتاسر جهان. با سرعتی حیرت‌انگیز تمامی مرزها را درنوردید، مرزها بسته شدند، جامعه جهانی به حالت اغما و انقباض رفت، ضربان قلبش به تیک تاک افتاد، ایده جهانی‌شدن و جهانی‌سازی رنگ باخت، همگان می‌گفتند ایتالیا این‌قدر کشته داده و کره جنوبی آن قدر. جان افراد بنا بر تابعیت و ملیت‌شان شناخته می‌شد و در دسته‌بندی‌های مجزایی قرار می‌گرفت؛ تو گویی که سه قرن و نیم حرکت در جهت ایجاد جهانی یک‌دست، با چند ماه و بر پایه یک ویروس به کلی فراموش شد. ناسیونالیسمی که چند سالی بود از طرف احزاب دست راستی اروپایی و آمریکایی و حتی آسیای مرکزی دوباره پا به عرصه وجود گذاشته بود، بیدار شد و ایده جهان‌وطنی را به سخره می‌گرفت.

بسیارند تحلیلگرانی که معتقدند دیگر باید جهانی‌شدن را حداقل تا چندین دهه به فراموشی سپرد؛ از آن جمله است استفن والت، نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه هاروارد، جان ایکنبری، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه پرینستون وکیشور محبوبانی، عضو ارشد موسسه پژوهشی آسیا و هیات علمی دانشگاه ملی سنگاپور. پیروز ماجرا همان دست خدا (act of God) بود. ملی‌گرایان پیروز شده‌اند و سکوت‌شان هم دیرزمانی به طول نمی‌انجامد، دل در دل‌شان نیست از سرمستی این پیروزی. اتحادیه اروپا که با برگزیت زخمی شده بود، به سختی خواهد توانست اقتصاد فروپاشیده جنوبش را بازسازی کند. شرق اروپا می‌تواند مجدد دست‌خوش مهاجرت‌های بی‌شمار انسان‌هایی جنگ‌زده و آواره از غرب آسیا و آفریقا باشد و همه‌ی این‌ها یعنی بهانه‌های بیشتر برای در بوق کردن مشکلات جهانی‌شدن. به نظر نگارنده در اتحادیه اروپا شاهد اوج‌گیری مجدد احزاب پوپولیستی و راست محافظه‌کاری خواهیم بود. پیروزی شکننده مکرون با حزب خودساخته‌اش نمی تواند دوباره تکرار شود، خشم فرانسویان از این پسرک به حدی رسیده که بخواهند پا روی آرمان‌های لیبرالیستی بگذارند. آلمان به رهبری مرکل توانست کارنامه خوبی از بحران کرونا برای خودش دست‌وپا کند؛ ولی دولت‌های ائتلافی همیشه یک پایشان می‌لنگد. ائتلاف دموکرات مسیحی‌ها و سوسیال دموکرات‌ها هم از این قاعده مستثنی نیست. در ایتالیا حزب حاکم به احتمال زیاد نخواهد توانست پیروز انتخابات شهرداری‌ها شده و قافیه را به حزب دست راستی لیگ به رهبری سالوینی خواهد باخت. خروج ایتالیا از اتحادیه اروپا؟ شاید وقتی دیگر، ولی نزدیک‌تر. ارتباط بوریس جانسون با دولت بعدی و محتمل ترامپ هم بر آتش این پوپولیسم خواهد دمید. آنچه مهم است این توجه به این نکته است که «دولت‌ملت‌ها برگشته‌اند، باید جدی‌تر از قبل دیدشان».

حقوق شهروندی در اثر بحران کرونا

اپیدمی و پاندمی کرونا تمامی ساختارها اعم از اقتصاد، سیاست و فرهنگ را دست‌خوش تغییر کرده است. در این بخش می‌خواهیم به بررسی حقوق شهروندی زیر چتر بحران کرونا بپردازیم. اصطلاح شهروند و حقوق شهروندی کمی دیرتر از دیگر مصادیق حقوق بشر پا به عرصه‌ی حیات گذاشت. در ابتدا این حق با ملیت افراد مشخص می‌شد ولی آرام آرام و با پررنگ شدن نقش افراد در صحنه‌ی روابط بین‌الملل و با جهان‌شمول شدن حقوق بشر، این حق نیز حالتی فرامرزی پیدا کرد. نه از آن جهت که دولت‌ها بتوانند برفرض بر جزییات رابطه کشور همسایه خود با شهروندانش دخالت کنند، بلکه هر گاه تنشی ایجاد شود یا سرکوب گسترده‌ای رخ دهد، بر اساس مفهوم نوینی که از حکمرانی خوب و مسئولیت حمایت سراغ داریم، جامعه بین‌المللی می‌تواند درخواست کند که آن دولت ویژه در رفتارش با شهروندان تغییری ایجاد کند. حد کمینه و بیشینه حقوق شهروندی با توجه به متغیرهای گوناگونی همچون جغرافیایی و فرهنگی می‌تواند دست‌خوش تغییر شود؛ ولی با پیشرفت فناوری و به‌ویژه گسترش ارتباطات از طریق آن، گسترش اینترنت و شروع عصری که به انفجار اطلاعات هم نامیده شده، بحث نظارت دولت‌ها بر اعمال شهروندان‌شان همواره بر سر زبان‌ها بوده است؛ اینکه دولت‌ها کی حق دارند و به چه میزان می‌توانند در زندگی شهروندان خود نظارت و بالاتر از آن کنترل داشته باشند. مثلی است که می‌گوید: «اگر می‌خواهی رفتار اینده شخصی را پیش‌بینی کنی، به رفتارش در گذشته نگاه کن». زمانی که دولت‌ها می‌توانند بر تمام عادات روزانه‌ی شهروندان خود نظارت داشته باشند و از این رهگذر مجموعه‌ای کلان تحت عنوان «بیگ دتا» (مجموعه داده‌های اطلاعاتی بزرگ) از اطلاعات جزیی همگان را پیش خود تلنبار کنند، می‌دانند شما با چه اشخاصی در ارتباط هستید، چه رژیم غذایی دوست دارید، فردا برنامه‌تان چیست و حتی اینکه چه می‌خواهید بپوشید. نوع بده و بستان شهروندان با دولت‌ها (و حتی شرکت‌های بزرگ فناوری) همواره از نوع دادن اطلاعات در ازای دریافت خدمات بوده است. آنچه به نگرانی تحت بحران کرونا در این زمینه دامن می‌زند، توجیه نظارت تام و تمام دولت بر تک تک مشخصه‌های رفتاری و حتی حیاتی شهروندانش است. اگر پیش از کرونا می‌توانستیم مدعی باشیم که حریم خصوصی‌مان به موجب نوعی قرارداد نانوشته (قرارداد اجتماعی) میان ما و برادر بزرگ (اصطلاحی در رمان ۱۹۸۴ جورج اورول) نقض می‌شود، حال دولت‌ها به خود اجازه می‌دهند که بنا بر توجیه خیر (منفعت) مشترک و عمومی، بدون اجازه‌ی منِ شهروند هم این نظارت‌ها را انجام دهند یا حتی برایش جرم‌انگاری کنند! در برخی از کشورها از جمله استرالیا، بریتانیا و چین شاهد بودیم که از طریق اپ‌هایی، رفت‌وآمدهای شهروندان و همین‌طور برخی علایم حیاتی‌شان مرتب نظارت و کنترل می‌شود. این نوع نظارت شاید در کوتاه‌مدت و به بهانه‌ی مبارزه با کرونا، خیر مشترک تعبیر شود ولی در بلندمدت می‌تواند به عادتی از سوی دولت‌ها برای کنترل ثانیه به ثانیه ضربان‌های قلب من و شما منجر شود. اینکه در هنگام دیدن سخنرانی شی جی پینگ چه احساسی به من شهروند دست می‌دهد، می‌تواند در میزان رضایت کارفرمایی که خود کارمند دولت است در دادن وام یا حقوق عقب‌مانده‌ام تأثیر بگذارد. حال دنیایی را تصور کنیم که در آن دولت ها با استفاده از ابزارها (گجت‌های) پوشیدنی و بایومتریک، در پی آزمایش نوع واکنش شهروندان در قبال عمل خاصی از خودشان باشند. سوءاستفاده از نقص‌های طبیعی آدمی در سوگیری‌های شناختی برای جهت دادن به تصمیمات آینده من و شما.

ما بعد از کرونا در قفسی بزرگ و زیر نظر حس‌گرهایی زندگی می‌کنیم که نه در کنج خیابان‌ها و مغازه‌ها، بلکه زیر پوست انگشتان خود ما جا خوش کرده‌اند.

آخرین مطالب تالار گفتگو

آیین نامه کمیته جوانان انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد



اطلاعات بیشتر